شیرین
شیرین

شیرین

حمید مصدق

قصیده آبی خاکستری سیاه

در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو
سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خاکستری
بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خاکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است
شوق بازآمدن سوی توام هست
اما
تلخی سرد کدورت در تو
پای پوینده ی راهم بسته
ابر خاکستری بی باران
راه بر مرغ نگاهم بسته
وای ،
باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
 از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
 من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
اب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
ن شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
 ”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
 پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو صبح صادق
 می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه
از آن پاکتری
تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
سبزی چشم تو
دریای خیال
پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز
مزرع سبز تمنایم را
ای تو چشمانت سبز
 در من این سبزی هذیان از توست
زندگی از تو و
مرگم از توست
سیل سیال نگاه سبزت
همه بنیان وجودم
را ویرانه کنان می کاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم
و دراین راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم
آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا
در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟
مرغ آبی اینجاست
در خود آن گمشده را دریابم
ر سحرگاه سر از بالش خواب بردار
کاروانهای
فرومانده ی خواب از چشمت بیرون کن
باز کن پنجره را
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
بگذاز از زیور و آراستگی
من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد
که در آن شکوت پیراستگی
چه صفایی دارد
آری از سادگیش
چون تراویدن مهتاب به شب
مهر از آن می بارد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به عروسی عروسکهای
کودک خواهر خویش
که در آن مجلس جشن
صحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس
صحبت از سادگی و کودکی است
چهره ای نیست عبوس
کودک خواهر من
در شب جشن عروسی عروسکهایش می رقصد
کودک خواهر
من
امپراتوری پر وسعت خودذ را هر روز
شوکتی می بخشد
کودک خواهر من نام تو را می داند
نام تو را می خواند
گل قاصد آیا
با تو این قصه ی خوش خواهد گفت ؟
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر
آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید
 چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید
کودک قلب من این قصه ی شاد
از لبان تو شنید :
”زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
 بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می
توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
 دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست “
قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو
بگذارم و در خواب روم
گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تو اند
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوکواران تو اند
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک ، اما آیا
باز برمی گردی ؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
چه شبی بود و
چه روزی افسوس
با شبان رازی بود
روزها شوری داشت
ما پرستوها را
از سر شاخه به بانگ هی ، هی
می پراندیم در آغوش فضا
ما قناریها را
از درون قفس سرد رها می کردیم
آرزو می کردم
دشت سرشار ز سبرسبزی رویا ها را
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند
از دلم رست گیاهی سرسبز
سر برآورد درختی
شد نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود
این گیاه سرسبز
این بر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود
و چه رویاهایی
که تبه گشت و گذشت
و چه پیوند صمیمیتها
که به آسانی یک رشته گسست
چه امیدی ، چه امید ؟
چه نهالی که نشاندم من و بی بر گردید
دل من می سوزد
که
قناریها را پر بستند
و کبوترها را
آه کبوترها را
و چه امید عظیمی به عبث انجامید
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به
من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا
با وجود تو شکوهی دیگر
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی
من به بی سامانی
باد را می مانم
من به
سرگردانی
ابر را می مانم
من به آراستگی خندیدم
من ژولیده به آراستگی خندیدم
سنگ طفلی ، اما
خواب نوشین کبوترها را در لانه می آشفت
قصه ی بی سر و سامانی من
باد با برگ درختان می گفت
باد با من می گفت :
” چه تهیدستی مرد “
ابر باور می کرد
من در آیینه رخ خود
دیدم
و به تو حق دادم
آه می بینم ، می بینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور ؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو ؟
هیچ
تو همه هستی من ، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟
همه چیز
تو چه کم داری ؟ هیچ
بی تو در می ابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی ؟
نه ، دریغا ، هرگز
باورنم نیست که خواننده ی شعرم باشی
کاشکی شعر
مرا می خواندی
بی تو من چیستم ؟ ابر اندوه
بی تو سرگردانتر ، از پژواکم
در کوه
گرد بادم در دشت
برگ پاییزم ، در پنجه ی باد
بی تو سرگردانتر
از نسیم سحرم
از نسیم سحر سرگردان
بی سرو سامان
بی تو - اشکم
دردم
آهم
آشیان برده ز یاد
مرغ
درمانده به شب گمراهم
بی تو خاکستر سردم ، خاموش
نتپد دیگر در سینه ی من ، دل با شوق
نه مرا بر لب ، بانگ شادی
نه خروش
بی تو دیو وحشت
هر زمان می دردم
بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد
و اندر این دوره بیدادگریها هر دم
کاستن
کاهیدن
کاهش جانم
کم
کم
چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو ؟
بی تو مردم ، مردم
گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی می شنوی ، روی تو را
کاشکی می دیدم
شانه بالازدنت را
بی قید
و تکان دادن دستت که
مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
را که
عجیب !عاقبت مرد ؟
افسوس
کاکش می دیدم
من به خود می گویم:
” چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد ؟ “
باد کولی ، ای باد
تو چه بیرحمانه
شاخ پر برگ درختان را عریان کردی
و جهان را به سموم نفست ویران کردی
باد کولی تو چرا
زوزه کشان
همچنان اسبی بگسسته عنان
سم فرو کوبان بر خاک گذشتی همه جا ؟
 آن غباری که برانگیزاندی
سخت افزون می کرد
تیرگی را در دشت
و شفق ، این شفق شنگرفی
بوی خون داشت ، افق خونین بود
کولی باد پریشاندل آشفته صفت
تو مرا بدرقه می کردی هنگام غروب
تو به
من می گفتی :
” صبح پاییز تو ، نامیومن بود ! “
من سفر می کردم
و در آن تنگ غروب
یاد می کردم از آن تلخی گفتارش در صادق صبح
دل من پر خون بود
در من اینک کوهی
سر برافراشته از ایمان است
من به هنگام شکوفایی گلها در دشت
باز برمی گردم
و صدا می زنم :
” آی
باز کن پنجره را
باز کن پنجره را
در بگشا
که بهاران آمد
که شکفته گل سرخ
به گلستان آمد
باز کنپنجره را
که پرستو می شوید در چشمه ی نور
که قناری می خواند
می خواند آواز سرور
 که : بهاران آمد
که شکفته گل سرخ به گلستان آمد “
سبز برگان
درختان همه دنیا را
نشمردیم هنوز
من صدا می زنم :
” باز کن پنجره ، باز آمده ام
من پس از رفتنها ، رفتنها ؛
با چه شور و چه شتاب
در دلم شوق تو ، اکنون به نیاز آمده ام “داستانها دارم
از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو
بی تو می
رفتم ، می رفتن ، تنها ، تنها
وصبوری مرا
کوه تحسین می کرد
من اگر سوی تو برمی گردم
دست من خالی نیست
کاروانهای محبت با خویش
ارمغان آوردم
من به هنگام شکوفایی گلها در دشت
باز برخواهم گشت
تو به من می خندی
من صدا می زنم :
” آی با باز کن پنجره را “
پنجره را می بندی
با من اکنون چه نشتنها ، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
من اگر ما نشویم ، تنهایم
تو اگر ما نشوی
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از
کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟
چه کسی با دشمن بستیزد ؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را می گویند
کوهها شعر مرا می خوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از تو
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر
آشنایی با شور ؟
و جدایی با درد ؟
و نشستن در بهت فراموشی
یا غرق غرور ؟
سینه ام آینه ای ست
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی دست مرا
مرغ دستان تو پر می سازند
آه مگذار
، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد
من چه می گویم ، آه
با تو اکنون چه فراموشیها
با من اکنون چه نشستها ، خاموشیهاست
تو مپندار که خاموشی من
هست برهان فرانموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
آذر ، دی 1343
حمید مصدق
 

سخن روز

سخن روز :  هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، دری دیگر باز می‌شود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم می‌دوزیم که درهای باز را نمی‌بینیم. هلن کلر

هر کاری که انجام دهید به خودتان باز می گردد. حتماْ بخوانید...

پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند ...
مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد .

هر روز مردی گو‍ژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت : هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی دانم منظورش چیست؟
یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ...؟
بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه
 زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت : مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهر آلود را می خورد …
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گردد.
    

 

 

 

این مطلب از سایت روزنه برای من ایمیل شده بود با سپاس

 

ادامه مطلب ...

برای شما که اعتماد به نفس کمی دارید...

اعتماد به نفس چیست؟

اغلب مردم معناى واقعى کلمه «اعتماد به نفس» را به خوبى درک نمى کنند ... به همین دلیل آن نوع از اعتماد به نفس و خودباورى را که مطلوب و مورد نظر است، در زندگى تجربه نمى کنند چون فکر مى کنند اعتماد به نفس یعنى اینکه ایمان و اعتماد به موفقیت هایى که در کارها به دست مى آورند. در صورتى که اعتماد به نفس واقعى و حقیقى آن است که قبل از اینکه در کارى موفق شویم، نوعى اعتماد به توانایى خود براى انجام آن کار را داشته باشیم.

اعتماد به نفس یعنى دیدن خود به عنوان فردى توانا، با کفایت، دوست داشتنى و منحصر به فرد.

به تعبیر دیگر، اعتماد به نفس یعنى آن احساس و شناختى که از توانایى ها و محدودیت هاى بیرونى و درونى خود دارید. بنابراین وقتى که اعتماد به نفس و خودباورى را براساس آنکه و آنچه به راستى هستید و نه براساس موفقیت ها و دستیابى ها یا شکست ها و ناکامى هاى خود بنا مى کنید، چیزى را در خود خلق مى نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یاراى گرفتنش را از شما نخواهد داشت. حال با توجه به مفاهیم بالا مى توان گفت اعتماد به نفس واقعى همواره در درون شما تولید مى شود نه از بیرون. اعتماد به نفس واقعى زاییده تعهد شما به خودتان است. این تعهد که هر آنچه لازم باشد، انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید.

اعتماد به نفس باور شخصى شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان.

اعتماد به نفس حقیقى، این نیست که نترسید. بلکه آن است که بدانید و مطمئن باشید با اینکه مى ترسید؛ اما بى گمان دست به عمل خواهید زد.

انواع اعتماد به نفس

اعتماد به نفس داراى انواع و اقسام مختلفى است و شما به منظور آنکه اقتدار شخصى لازم را به دست آورده و رضایت و غنایى که استحقاقش را دارید تجربه کنید، به همه انواع اعتماد به نفس نیاز دارید.

1 اعتماد به نفس رفتارى:

اعتماد به نفس رفتارى به معناى قابلیت و توانایى در عمل کردن و انجام دادن کارهاست. از کارهاى ساده گرفته تا کارهاى سخت همانند جامه عمل پوشاندن به رویاهاى تان. این همان نوع از اعتماد به نفس است که مورد نظر اغلب ماست.

2 اعتماد به نفس احساسى و عاطفى:

اعتماد به نفس احساسى و عاطفى به معناى توانایى در تسلط و به کنترل درآوردن دنیاى احساس و عواطف است. اینکه بدانید چه احساساتى دارید، معناى آنها را بفهمید و بتوانید انتخاب هاى احساسى درست بکنید و از خود در مقابل درد و رنج روحى و لطمه ها و صدمه هاى عاطفى محافظت کنید و بدانید چگونه روابطى صمیمى و سالم خلق نمایید.

3 اعتماد به نفس روحى و معنوى:

سومین نوع اعتماد به نفس که مهم ترین آنها مى باشد، اعتماد به نفس روحى و معنوى است. این نوع از اعتماد به نفس همان اعتماد و ایمان شما به جهان هستى و کل آفرینش و موجودات است. این ایمان روحى که زندگى، هدف و نهایتى مثبت را در پى خواهد داشت و شما به خاطر هدفى اینجا هستید و زندگى چندین ده ساله تان بر روى این کره خاکى هدف و مقصودى را دنبال مى کند.

اعتماد به نفس آن است که باور داشته باشید مى توانید و توانایى آن را دارید که تمام توان تان را به کار بگیرید و شرایط و اوضاع زندگى را آنگونه که مطلوب و دلخواه شماست، تغییر دهید.

چگونه اعتماد به نفس را در خود تقویت کنیم؟

اصل اول گذشته را بپذیرید و آینده را دگرگون کنید.

شما باید بدانید که گذشته را نمى توان تغییر داد اما آینده هنوز آفریده نشده است. آینده چیزى نیست جز اندیشه هاى شما و کوشش براى آفریدن آنها. منظور ما این است که در بند گذشته نباشید نه اینکه از تجربیات، خطاها و شکست هاى گذشته درس نگیرید. پس باید عاقلانه به گذشته نگاه کنید و اندیشه و وقت خود را صرف چیزى کنید که توان آفریدن و دگرگون ساختن آن را دارید.

اصل دوم درباره اهداف تان با خود گفتگو کنید.

اهداف را به صورت جملاتى مشخص درآورید و به خود بگویید آن هم به صورت جملات مثبت. اهداف باید واقعى و معقول باشند نه بلندپروازانه که دسترسى به آنها ممکن نباشد و نه پیش پا افتاده که ارزش کوشیدن را نداشته باشند. اهداف معقولى براى هر ساعت، روز، هفته و ماه وضع کنید. موفقیت در اهداف کوتاه، شما را براى دست یافتن به اهداف بلند تشویق مى کند و انگیزه تلاش را در شما بیدار مى سازد. همواره اهداف را یادآور شوید تا بخشى از ضمیر ناخودآگاه شما گردد.

اصل سوم تصمیم گرفتن را تمرین کنید.

روانشناسان نشان داده اند که کودکانى که در سال هاى اولیه زندگى خود تشویق شده اند تا براى خود تصمیم بگیرند از دیگر کودکانى که این موقعیت را نداشته اند در اعتماد به نفس رتبه بالاترى کسب کرده اند. تمرین تصمیم گیرى به شما کمک مى کند تا نسبت به قدرت قضاوت خود اطمینان بیشترى به دست آورید و در نتیجه اعتماد به نفس کامل ترى کسب نمایید. مهم تصمیم گیرى است. یادتان باشد که:

قضاوت درست نتیجه تجربه است و تجربه خود نتیجه چندین قضاوت نادرست.

بنابراین از هر فرصتى براى تصمیم گیرى استفاده کنید و این نیرو را در خود پرورش دهید. تصمیم گیرى مستلزم خطرپذیرى و احساس مسئولیت است.

اصل چهارم نتایجى را که مى خواهید مجسم کنید.

تصویر روشنى را از آنچه مى خواهید به دست آورید، داشته باشید این کار باعث مى شود تا انرژى خود را بر آن هدف متمرکز کنید. این برخورد تصویرى با همه آرمان ها و اهداف براى شما مفید است و یارى تان مى دهد تا کم کم زمینه هاى دستیابى به آنها را فراهم سازید.

اگر مى خواهید از شر خصلت زشتى که دارید رها شوید خود را در حالتى تصور کنید که از آن خصلت هیچ اثرى در شما نیست. همین تصویر و تکرار آن و انجام دادن تمرین هاى اصلاحى، به شما کمک مى کند تا از آن خصلت ناخوشایند رها شوید. این کار خیال پردازىِ بى خاصیت نیست بلکه واقعیت روانشناختى پذیرفته شده اى است که به بسیارى کسان یارى رسانده است.

اصل پنجم در برخى زمینه ها متخصص شوید.

آگاهى عمومى لازمه فردى و اجتماعى است اما کافى نیست. براى پیشرفت در زندگى فردى و حرفه اى، باید در زمینه هایى متخصص و منحصر به فرد باشید. همین نکته که شما چیزى مى دانید و دیگران نمى دانند به شما اعتماد به نفس مى دهد. باید آموزش مداوم را به عنوان یک اصل در زندگى خویش بپذیرید.

اعتماد به نفس واقعى آن است که روى آگاهى ها و توانایى هاى ما نیز اثر بگذارد.

اعتماد به نفس واقعى هیچ گونه ارتباطى با آنچه در زندگى بیرونى شما اتفاق مى افتد، ندارد.

اعتماد به نفس واقعى زاییده شغل شما نیست. اعتماد به نفس راستین نتیجه باور قلبى و درونى شما به توانایى ها و قابلیت هاى تان است. این باور که هر کارى را بخواهید مى توانید انجام دهید.

چنانچه بخواهید صبر کنید تا اعتماد به نفس کافى براى تعقیب رویاهایتان به دست آورید، ممکن است مجبور باشید تا ابد صبر کنید.

اعتماد به نفس حقیقى این نیست که نترسیم اعتماد به نفس واقعى آن است که بدانید و مطمئن باشید با اینکه مى ترسید اما بى گمان دست به عمل خواهید زد.

اعتماد به نفس یا خودباورى هرگز با غرور، منیت و خود بزرگ بینى، یکى نیست. اعتماد به نفس به این معناست که خودتان را باور کنید. غرور و منیت آن است که بخواهید به دیگران اثبات کنید از آنان بهتر و برترید.

اعتماد به نفس واقعى آن است که در هر سه این زمینه ها: رفتارى، احساسى و معنوى، احساس اعتماد به نفس داشته باشید. به طورى که علاوه بر احساس اقتدار شخصى از تعادل و تناسب خوبى نیز در زندگى، بهره مند باشید.

به خاطر داشته باشید: مهم ترین نکته در رشد و توسعه اعتماد به نفس رفتارى، عمل کردن است. هرچه بیشتر به خودتان اعتماد داشته باشید که از قدم برداشتن باز نخواهید ایستاد، خودباورى تان نیز افزایش خواهد یافت.

به خاطر داشته باشید: اعتماد به نفس احساسى چیزى نیست که آن را در بیرون از خودتان تولید کنید. اعتماد به نفس احساسى را فقط در درون خودتان مى توانید خلق کنید. هر چه بیشتر با دیگران و مردم ارتباط برقرار کنید و درونیات خود را محترم شمرده و ارج بگذارید، اعتماد به نفس احساسى زیادترى خواهید داشت و با اقتدار بیشترى با دیگران ارتباط برقرار خواهید کرد.

مى توان گفت که اعتماد به نفس روحى و معنوى در نهایت، حسى از آرامش و صلح درونى است. اعتماد به نفس معنوى قلب تان را سیراب و روح تان را از خود سرشار مى سازد و به شما نشان خواهد داد. اعتماد به نفس روحى و معنوى به شما اجازه مى دهد تا دریابید و اعتماد کنید که هر جا هستید، همان جایى است که مى بایست باشید. همان جایى که نیاز دارید باشید.

سخن آخر

بدانید که، تمامى آنچه بدان نیاز دارید تا بتوانید به رویاهاى خود در زندگى جامه عمل بپوشانید، هم اکنون از آن شماست.

هرگونه فقدان یا کمبود اعتماد به نفسى که در خود احساس مى کنید توهمى بیش نیست. شما مخلوق باشکوه و بى کم و کاست خالقى مهربان و صاحب شعور هستید. شما مقتدرتر از آنید که حتى فکرش را هم بکنید.

هرچه خودتان را بیشتر دوست داشته باشید و از زندگى خود بیشتر لذت ببرید، خالق خود را بیشتر ارج نهاده و به بزرگى و عظمت ستوده اید.

توکل، اعتماد به نفس ایجاد مى کند

ایمان از ضرورى ترین نیازهاى زندگى بشرى مى باشد که بدون آن زندگى و ادامه حیات ممکن نخواهد شد چون انسان را به شاهراه حیات یعنى توکل و اعتماد به خدا هدایت مى کند وقتى که توکل در فضاى روح و روان انسان پیاده شد و او با آگاهى و ایمان کامل امورات زندگیش را به خداى قادر و مهربان سپرد، در این شرایط اعتماد به نفس قدرتمندى را در خود احساس خواهد کرد و از همین جا از موفقیت او کشف مى گردد پس اعتماد به نفس مولود زیباى توکل به خداست «و من یتوکل على اللّه فهو حسبه»

تنها عامل پدیدآورنده اعتماد به نفس همین خداباورى است که در انسان هاى مؤمن مشاهده مى کنیم و اگر نسل بشر از راه تشخیص نیاز اصلى خود وارد این فضاى آرام و دلپذیر و زیبا بشود، بدون تردید اعتماد کامل را در خود احساس خواهد کرد زیرا اعتماددهنده را با عشق و محبت عمیق یافته و بر او تکیه مى کند و این راز مهم را انبیا و خصوصا امامان معصوم بر انسان ها شکافته و راه دستیابى به آن را به خوبى روشن ساخته اند

0)          احساس گناه را از خود دور کنید.
مهمترین عاملی که به اعتمادبه‌نفس شما آسیب وارد می‌نماید، احساس گناه است. وقتی که با توبهٔ حقیقی، خداوند شما را می‌بخشد، شما چرا خودتان را نمی‌بخشید! سال‌ها پیش اشتباهی را مرتکب شده‌اید، ولی بار سنگین آن را هنوز به دوش می‌کشید، از این لحظه، این بار سنگین را به زمین بیندازید و خودتان را سبک کنید. بنابراین اگر احساس گناه را از خود دور کنید، اعتمادبه‌نفس شما زیاد می‌شود و زمانی که اعتمادبه‌نفس شما زیاد شد به‌راحتی می‌توانید از گناه فاصله بگیرید.۲) ”اقتدار“ و ”قاطعیت“ داشته باشید
از امروز تمام کارهای خود را با قاطعیت انجام دهید. بعد از اینکه به درستی تصمیم خود مطمئن شدید، قاطعانه پیش بروید. حرف زدن و راه رفتن شما باید همراه با اقتدار باشد. اگر کلام شما با تردید همراه باشد، تردید خود را به مخاطب القاء کرده و در نهایت، مؤثر نخواهید بود.۳) از یادآوری شکست‌های قبلی خود پرهیز نمائید
هرگز به شکست‌های قبلی خود فکر نکنید. فقط از آن پیام و درس بگیرید و بعد آن را فراموش کنید. اگر خاطرهٔ شکست در یک سخنرانی را برای خود یادآوری کنید، شکست‌های گذشته، اعتمادبه‌فنس شما را تضعیف می‌کند.۴) عبارت‌های تأکیدی مثبت را برای خود تکرار کنید
قبل از خواب می‌توانید عبارت‌های زیر را در ذهن خود تکرار کنید و با همین جمله‌ها به خواب بروید به زودی تأثیر معجزه‌آسای تکرار این جمله‌ها را خواهید دید:
اعتمادبه‌نفس من روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود“ یا ”من اشرف مخلوقات هستم و اعتمادبه‌نفس من عالی است“.۵) عاشق خود، کار خود و خدای خود باشید
خودتان را در هر شرایطی که هستید، بپذیرید. به فرض، اگر قد شما کوتاه است، خودتان را بپذیرید. هرگونه که باشید، روح خداوند در شما جاری است و توجه به همین نکته اعتمادبه‌نفس شما را زیاد می‌کند. اگر عاشق خدای خود باشید و خود را وابسته به یک نیروی برتر بدانید، به‌طور حتم همیشه اعتمادبه‌نفس دارید. به‌کار خود علاقه‌مند باشید و اگر به هر علتی از شغل خود احساس نارضایتی می‌کنید، سعی نمائید دیدگاه خود را نسبت به آن عوض کنید.۶) تبسم را فراموش نکنید
سعی کنید در هر شرایطی، تبسم بر لب داشته باشی. تبسم، نشانهٔ بارز اعتمادبه‌نفس و سلامت روان است. به‌طور حتم، کسی که هنر و علم ”مدیریت“ و ”نفوذ“ را بداند، هیچ لزومی ندارد که امور خود را با علم“ اداره کند. گفته شده پیامبر اسلام (ص) در تمام مدت زندگی خود متبسم بوده‌اند.اگر شما تمرین کنید، می‌توانید در هر شرایطی تبسمی بر لب داشته باشید. تبسم، نماد خوشروئی است و خوشروئی از نشانه‌های مؤمن است.۷) مبهم حرف نزنید
اگر به‌اصطلاح ”مِنُ‌مِن“ کنید، به دیگران اعلام کرده‌اید که من اعتمادبه‌نفس لازم را ندارم. بلند، روان و رسا صحبت کنید. علاوه بر این، صراحت بیان داشته باشید و به ”روشنی“ و ”وضوح“ اعلام کنید که چه می‌خواهید با منظورتان چیست. حاشیه نروید و به اصل مطلب بپردازید. این اقدام‌ها اعتمادبه‌نفس را تقویت می‌کنند.۸) مطالعهٔ خود را زیاد کنید.
کسی‌که زیاد مطالعه می‌کند و اطلاعات زیادی به‌دست می‌آورد، خودش را یک سر و گردن از دیگران بالاتر می‌بیند و این یعنی همان اعتمادبه‌نفس.۹) آراستگی ظاهر خود را حفظ کنید
اگر شما ظاهر آراسته و مرتبی داشته باشید، اعتمادبه‌نفس بیشتری خواهید داشت. سعی کنید به وضع ظاهری خود چه در لباس خانه و چه در لباس رسمی توجه داشته باشید. اگر ظاهر مطلوبی نداشته باشید، به حضور در جمع علاقهٔ زیادی نخواهید داشت. گاه یک لک بر پیراهن شما ممکن است شما را از شرکت در یک جلسهٔ مهم بازدارد!۱۰) آرامش خود را حفظ کنید
مضطرب و عجول بودن، از اعتمادبه‌نفس شما خواهد کاست. سعی کنید آرامش خود را در همه حال حظ کنید. به سرعت کارهای خود را انجام دهید، ولی آرامش خود را از دست ندهید. حتی در میدان جنگ هم اگر آرامش داشته باشید، راه‌حل‌یابی برای شما آسان‌تر خواهد بود. اگر آرامش خودتان را از دست بدهید، ممکن است شمال و جنوب را هم گم کنید. پس یادتان باشد: ”آرامش، اعتمادبه‌نفس می‌آورد“.۱۱) در مقابل آئینه بایستید و از خود تعریف کنید
این کار در کسب اعتمادبه‌نفس، بسیار مؤثر است. هر روز صبح چند دقیقه این کار را انجام دهید. سعی کنید هنگام نگاه کردن در آینه به موارد مثبت چهرهٔ خود نگاه کرده و از آن تعریف کنید.۱۲) در حال زندگی کنید
اگر د رحال زندگی کنید و تمام انرژی خود را متوجه زندگی در لحظه نمائید، فردای شما هم تضمین خواهد شد. چرا که فردای شما محصول عملکرد صحیح ”امروزشما است. اگر عمر خود را در حسرت دیروز یا نگرانی فردا سپری کنید، لحظه‌ها را از دست خواهید داد و این به معنی از دست دادن فردا نیز می‌باشد.۱۳) دست دادن خود را محکم‌تر کنید.
به‌اصطلاح ”شل“ و ”وارفته“ دست ندهید. به‌خصوص اگر نظامی هستید، محکم و قدرتمند دست بدهید و همچنین گرم و صمیمانه
۱۴) به موفقیت‌های خود نگاهی بیندازید
از موفقیت‌هائی که تاکنون داشته‌اید، برای خود لیست تهیه کرده و همراه خود داشته باشید و هرگاه احساس عدم اعتمادبه‌نفس کردید، نگاهی به آن بیندازید.۱۵) به خودتان تبریک بگوئید
حتی از گفتن جمله‌هائی مانند ”شب‌بخیر“ و ”دوستت دارم“ نیز به خود امتناع نوزید. حتی برای خودتان جشن تولد بگیرد به خودتان اهمیت بدهید.۱۶) همیشه مبلغی پول با خود داشته باشید
وجود مقداری پول در جیب و کیف شخصی شما اعتمادبه‌نفستان را زیاد می‌کند. تاکنون شاید این موضوع را تجربه کرده باشید.۱۷) نیروی نگاه خود را تقویت نمائید
افراد نظامی به‌خصوص آنهائی که در مشاغل فرماندهی بوده‌اند، ناخودآگاه نیروی نگاه قدرتمندی دارند، اگر می‌خواهید به این مرحله برسید، تمرین مؤثر زیر را انجام دهید:چیزی شبیه یک ساچمهٔ سیاه را در وسط یک سینی قرار دهید و سعی کنید با نگاه خود از فاصله ۲ متری آن را حرکت دهید.۱۸) نه“ گفتن را یاد بگیرید.
بسیاری از افراد، قدرت ”نه“ گفتن را ندارند و این موارد برای آنان مشکل‌هائی ایجاد نموده است. امید که از این دسته انسان‌ها نباشید. اگر پیشنهاد یا درخواستی به شما می‌شود که میل ندارید آن را بپذیرید، با قاطعیت اما با احترام بگوئید ”نه۱۹) فکر کنید که اعتمادبه‌نفس بی‌نظیری دارید
هرگز این فکر را به خود راه ندهید که اعتمادبه‌نفس ندارید. همیشه سعی کنید نسبت به خود فکرهای مثبت و والائی داشته باشید. اگر خودتان فکر کنید که اعتمادبه‌نفس ندارید، چه‌طور انتظار دارید که دیگران فکر کنند شما اعتمادبه‌نفس دارید! فراموش نکنید که به هر چه فکر کنید، به سرتان می‌آید. اگر فکر کنید که کاری را نمی‌توانید اجام دهید، به‌طور حتم نمی‌توانید و اگر فکر کنید می‌توانید کاری را انجام دهید به‌طور حتم می‌توانید. آنچه مهم است، فقط افکار شما است.۲۰) سرعت راه رفتن خود را بیشتر کنید.
کسی‌که اعتمادبه‌نفس دارد گام‌های مستحکم برمی‌دارد و هدفمند راه می‌رود. قوی، قدرتمند و پرانرژی باشید.۲۱) سر خود را بالا نگاه دارید
این کار باعث می‌شود: جریان خون از قلب به مغز (خون شریانی) و از مغز به قلب (خون وریدی) به آسانی انجام پذیرد. حجم ریه‌ها افزایش یابد و در واحد زمان، اکسیژن بیشتری با خون مبادله شود. راه‌های هوائی از قبیل نای، نایژه‌ها، حلق و بینی تا حدودی در یک امتداد قرار گیرند و تنفس، راحت‌تر شود. میدان دید بیشتر شود. به برازندگی ظاهر شخص کمک می‌کند. از همه مهمتر، اعتمادبه‌نفس شخص را زیاد می‌کن.

چگونه اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم ؟

. تفکر مثبت داشته باشید. هر چه خوشبین تر باشید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.
2.
در زندگی هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید بیشتر افراد و موقعیت هایی را که می توانند به شما کمک کنند تا به هدفهایتان برسید به سوی خود جذب خواهید کرد.
3.
برای ایجاد اعتماد به نفسِ بیشتر، مدام با خودتان تکرار کنید: "خوشبختم ، سالمم و حال خوشی دارم."
4.
تمرکز کامل برروی هدف اصلی ، در شما احساس قدرت ، اراده و استقلال ایجاد می کند.
5.
تکلیفتان را با خودتان روشن کنید. این که دقیقاً بدانید چه می خواهید اعتماد به نفس شما را بی اندازه افزایش می دهد.
6.
تردیدها را کنار بگذارید. خود را کاملاً متعهد سازید که زندگی ای را آغاز کنید که برای آن ساخته شده اید.
7.
این که اعتقاداتتان چقدر عمیق است و تا چه حد به تعهدات خود پایبند هستید قدرت شخصیت شما را نشان می دهد.
8.
احساس اعتماد به نفس و داشتن اقتدار فردی ناشی از رویارویی با مشکلات و غلبه بر آنهاست.
9.
زیر بنای اعتماد به نفس در هر زمینه ای تهیه مقدمات و آمادگی است.
10.
در هر زمینه ای هر چه بیشتر یاد بگیرید و دانش خود را بالا ببرید اعتماد به نفستان نیز بیشتر می شود.
11.
تمرین و تکرار زیاد در هر زمینه ای برگ برنده را به دست شما می دهد.

12.
شما می توانید به گونه ای باشید، چیزهایی داشته باشید و از عهده کارهایی برآیید که هرگز خواب آن را هم ندیده اید. این توانایی درست در همین لحظه در درون شما وجود دارد.
13.
ویژگی مشترک و منحصر به فرد زنان و مردانی که کارهای بزرگ انجام می دهند داشتن این احساس است که انجام کاری بزرگ جزئی از سرنوشتشان است.
14.
برتری حاصل از تسلط کامل در کار، زیربنای اعتماد به نفس و عزت نفس پایدار است.
15.
آنچه توانایی های بالقوه شما را در جهان خارج محدود می کند دو چیز است: باورهای شما و این که تا چه حد به توانایی خود در انجام کارها اطمینان دارید.

7 روش افزایش اعتماد به نفس

اگر احساس بدی نسبت به خود دارید، 7 روش زیر به شما کمک می کند اعتماد به نفس تان را افزایش دهید.
1-
زمانی که برای اولین بار کاری را انجام دادید به یاد آورید. یادگیری هر کار جدیدی عصبانیت ، ناباوری و منشا روانی زیادی را به دنبال دارد که برای یادگیری ضروری است. بار دیگر که اعتماد به نفس تان را از دست دادید، به خود اطمینان دهید که این امر طبیعی است و شما کار جدیدی را می آموزید.
2-
کارهای معوقه را انجام دهید. هر کاری را که مستلزم تصمیم گیری است انجام دهید، برای مثال تلفن کردن به دوست، نظافت منزل ، تعمیر ماشین.
3-
کاری را که مهارت دارید، انجام دهید. هر کاری که بر آن تسلط دارید انجام دهید برای مثال یکی، دو حرکت موزون، آشپزی ، نقاشی، کوهنوردی، در صورت امکان، کاری که مستلزم دقت و توجه است و شما را از فکر کردن به موارد دیگر باز می دارد انجام دهید. بدین ترتیب احساس لیاقت و شایستگی و موفقیت می کنید که مهم ترین پادزهر اعتماد به نفس کم است. حداقل هفته ای یک بار آن را انجام دهید تا سالم تر و شادتر باشید.
4-
به خودتان کم تر فکر کنید. شاید این امر به نظرتان عجیب باشد، اما توجه زیاد به خود اعتماد به نفس را کاهش می دهد. کاری را انجام دهید که توجه شما را به خود جلب کند و باعث شود احساس بهتری داشته باشید.
5-
آرام سازی اگراعتماد به نفس ندارید، ناراحت و عصبی هستید، ابتدا فکر کردن را کنار بگذارید، سپس بکوشید با ورزش، آرام سازی، نماز و نیایش به آرامش برسید.
6-
کارهایی را که به خوبی انجام داده اید به یاد آورید. شاید انجام این امر در ابتدا مشکل باشد. ولی پس از مدتی با به یاد آوردن موفقیت کوچک اعتماد به نفس تان افزایش می یابد . شاید بگویید" من هرگز موفق نشده ام یا کار مهمی انجام نداده ام." نیازی نیست قله اورست را فتح کنید. انجام رویدادهای روزمره نیز نوعی موفقیت است. برای مثال گرفتن گواهینامه ( با وجود اضطراب)، قبول شدن در امتحان( با درس خواندن زیاد) عضویت در تیم ورزشی، لاغر شدن، پس انداز کردن برای خرید دوچرخه، کمک به دیگران و صدقه دادن.
7-
به خود اطمینان دهید که شما هم می توانید اشتباه کنید. اگر احساس بدی نسبت به خود دارید، به خود تذکر دهید که شما هم می توانید اشتباه کنید. احساسات تان بر افکار و رفتار شما تأثیر می گذارد، وقتی احساس بدی نسبت به خود دارید، فقط خاطرات بد را به یاد می آورید و نسبت به خود بدبین می شوید. همیشه به خود یادآور شوید که شما هم می توانید اشتباه کنید

چیزی راجع به عدد تقدیر میدونید؟ عدد تقدیر شما چنده؟

عدد تقدیر شما چنده ؟!

آیا تا به حال شنیده اید که می گویند عدد تقدیر فلانی مثلا ۵ است یا .... و آیا تا به حال درصدد این برآمده اید که عدد تقدیر خودتان را داشته باشید و خودتان آن را به دست آورید؟ اگر دوست دارید عدد تقدیر خود را به دست آورید مراحل زیر را به دقت عمل کنید و در آخر ، تفسیر عدد تقدیر خود را بخوانید. ابتدا به ترتیب عدد سال و ماه و روز تولد و غیره خود را به صورت گفته شده محاسبه نموده و سپس تفسیر آن را در قسمت تفسیر عدد تقدیر بخوانید.
● عدد سال
در مبحث عددشناسی فقط با اعداد یک رقمی ۱ تا ۹ و اعداد دو رقمی ۱۱ ،۲۲ و گاهی ۳۳،۴۴ و مشابه آن سر و کار داریم. این اعداد را « اعداد رهبر » می نامند. برای تبدیل هر عدد دیگر به این اعداد، ابتدا ارقام آن عدد را با هم جمع می کنیم. برای مثال، اگر متولد سال ۱۹۹۶ باشید ارقام این عدد را باید با هم جمع کنید. اگر حاصل جمع آنها یکی از اعداد ۱ تا ۹ یا ۱۱،۲۲،۳۳و... نشد باید دوباره ارقام عدد حاصل را با هم جمع کنید تا بالاخره به یکی از اعداد یک رقمی ۱ تا ۹ یا دو رقمی ۱۱،۲۲،۳۳، برسید.
در مثالی که ذکر شد همانطور که ملاحظه می شود حاصل جمع برابر است با: ۱+۹+۹+۶=۲۵ پس باید ارقام ۲ و ۵ را با هم جمع کنیم: ۲+۵=۷ بنابراین عدد سال تولد شما ۷ است. یا اگر درسال ۱۹۹۳ به دنیا آمده باشید آنگاه داریم: ۱+۹+۹+۳=۲۲ همانطور که ملاحظه می کنید حاصل آن عدد ۲۲ می شود و چون این عدد جز اعداد رهبر است دیگر نیازی به ادامه عملیات نیست و عدد سال تولد شما همین عدد ۲۲ است.
● عدد ماه
هر ماه دارای یک عدد می باشد که در زیر آمده است.
▪ ژانویه: ۱ ،
▪ فوریه: ۲ ،
▪ مارس: ۳ ،
▪ آوریل: ۴ ،
▪ مه: ۵ ،
▪ ژوئن: ۶ ،
▪ ژولای: ۷ ،
▪ آگوست: ۸ ،
▪ سپتامبر: ۹ ،
▪ اکتبر: ۱۰ ،
▪ نوامبر: ۱۱
▪ دسامبر: ۱۲
بنابراین اگر شخصی در ماه اکتبر به دنیا آمده باشد عدد ماه تولد او عبارت است از: ( ۱ = ۰ + ۱ = ۱۰= اکتبر) یعنی عدد ماه تولد او ۱ است.
اگر در ماه نوامبر به دنیا آمده باشد: ( ۲ = ۱+۱ = ۱۱= نوامبر) یعنی عدد ماه تولد او ۲ است.
● عدد روز
برای به دست آوردن عدد روز تولدتان کافی است اعداد دو رقمی ( به جز ۱۱ و ۲۲ ) را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد ۱ تا ۹ یا ۱۱ یا ۲۲ برسید. مثلا اگر کسی در روز ۲۱ یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد عدد روز تولد او عبارت است از: ۳=۱+۲=۲۱، یا اگر در روز ۱۸ یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد ، داریم: ۹=۸+۱=۱۸ یعنی عدد روز تولد او ۹ است. یا اگر در روز نوزدهم به دنیا آمده باشد:۱=۰+۱=۱۰=۹+۱=۱۹یعنی روز تولد او ۱ است. ولی اگر در روز ۱۱ یا ۲۲ یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد همان عدد، عدد روز تولد اوست.
● عدد سرنوشت
بعد از آنکه عدد سال تولد ، عدد ماه تولد ، و عدد روز تولد خود را به دست آوردید باید این سه عدد را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد ۱ تا ۹ یا عدد ۱۱ یا ۲۲ برسید. مثلا اگر در روز ۳۱ ماه دسامبر سال ۱۹۵۵ به دنیا آمده باشید عدد سرنوشت شما به این صورت به دست می آید:
▪ عدد سال تولد=۶=۴+۲=۲۴=۵+۹+۹+۱ =۱۹۹۵
▪ عدد ماه تولد=۳=۲+۱=۱۲
▪ عدد روز تولد= ۴=۱+۳=۳۱
▪ عدد سرنوشت= عدد سال تولد+ عدد ماه تولد+ عدد روز تولد=۴=۳+۱=۱۳=۴+۳+۶
بنابراین عدد سرنوشت شما ۴ است.
● عدد خورشیدی
در این مرحله ، برای به دست آوردن عدد علامت خورشیدی خود ، باید به پاراگراف زیر توجه کنید. (مثلا اگر کسی در ماه آذر به دنیا آمده باشد عدد علامت خورشیدی او ۹ است.)
▪ حمل (متولد فروردین): ۱ ،
▪ ثور (متولد اردیبهشت): ۲ ،
▪ جوزا (متولد خرداد): ۳ ،
▪ سرطان (متولد تیر): ۴ ،
▪ اسد (متولد مرداد): ۵ ،
▪ سنبل (متولد شهریور): ۶ ،
▪ میزان (متولد مهر): ۷ ،
▪ عقرب (متولد آبان): ۸ ،
▪ قوس (متولد آذر): ۹ ،
▪ جدی (متولد دی): ۱۰ ،
▪ دلو (متولد بهمن): ۱۱
▪ حوت: (متولد اسفند) ۱۲
● عدد تقدیر
برای به دست آوردن عدد تقدیر ، باید عدد سرنوشت را با عدد علامت خورشیدی جمع کنیم تا به یکی از اعداد ۱ تا ۹ یا ۱۱ یا ۲۲ برسیم. مثلا اگر عدد سرنوشت کسی ۴ و عدد علامت خورشیدی او ۹ باشد، آنگاه داریم: ۴=۳+۱=۱۳=۴+۹ یعنی عدد تقدیر او ۴ است.
● تفسیر عدد تقدیر
پس از محاسبه عدد تقدیر خود آن عدد حتما یکی از اعداد زیر است پس خود را بشناسید:
▪ عدد۱: خود ساخته، شما فردی متکی به نفس، مستقل، مبتکر، مخترع ، فردگرا ، شایسته و رهبر هستید.
▪ عدد ۲: مطیع و گوش به فرمان ، شما فردی متواضع و فروتن ، آماده برای خدمت به دیگران ، علاقمند به کار دسته جمعی ، مهربان و با محبت ، یک همکار خوب ، سیاستمدار، مصلح ، صبور و شکیبا ، شنوا و حساس نسبت به دیگران هستید.
▪ عدد ۳: برون گرا، شما فردی هستید که به راحتی افکار و احساسات درونی خود را ابراز می کنید. همچنین فردی خلاق، هنرمند، زیبا هستید. کسی که از استعدادهای خود برای فایده رساندن به همه استفاده می کند. فردی شوخ طبع و دوستی خوب.
▪ عدد ۴: منضبط، شماهرکاری که لازم و ضروری می دانید انجام می دهید.همچنین فردی وظیفه شناس، سخت کوش، خدمتگزار به دیگران، خویشتندار، خود کنترل، با کفایت و با لیاقت، سازمان دهنده، سازنده، بنیانگذار و دقیق و موشکاف هستید.
▪ عدد ۵: آزاد منش، شما فردی مخالف سلطه و قید و بند هستید. کسی که خود را با تغییرات سازگار می کند و می داند چگونه با موقعیت های غیرمنتظره مواجه شود. عاشق ایده های جدید، مکتشف، ماجراجو و اهل سفر، تیزبین، کسی که به خوبی یادگرفته که به آزادی دیگران احترام بگذارد.
▪ عدد ۶: سازمانگر و هماهنگ کننده، شماکسی هستید که در هر موقعیتی می داند چگونه افراد را با هم هماهنگ کند. مسئول، وظیفه شناس، وکسی که به خوبی خود را با دیگران هماهنگ می کند و از عهده مسئولیت ها به خوبی برمی آید. کسی که ارزش خانه و خانواده، کمک و حمایت دیگران را می داند. فردی که به خوبی می داند چه موقع باید به کمک دیگران بشتابد و چه موقع باید اجازه بدهد که دیگران خودشان به بهبود وضع خویش بپردازند.
▪ عدد ۷: درون گرا، شما کسی هستید که عقل و منطق و بصیرت را در درون خود یافته است و می داند چگونه بیندیشد، تحلیل کند، مطالعه کند، بخواند، به مراقبت بپردازد، از بیرون به مسائل بنگرد، در جستجوی حقیقت باشد، اکثر اوقات را به تنهائی بگذراند و یاد گرفته که از تنهائی نترسد.
▪ عدد ۸: محکم و پرقدرت، شما شخص قدرتمندی هستید که از قدرت خود به خوبی می توانید در راه کسب برتری های مادی بهره بگیرید، کسی که یاد گرفته چگونه از قوانین معنوی برای رسیدن به موفقیت مادی استفاده کند. شما می توانید بدون طمع ورزی و خودخواهی یا بهره کشی از دیگران به کنترل امور بپردازید و به موفقیت های مادی دست یابید.
▪ عدد ۹: ایثارگر و از خود گذشته، شما فردی فداکار و علاقمند به خدمت به دیگران هستید و همه چیز خود را فدای دیگران می کنید. فردی دوست داشتنی، دلسوز، بخشنده و با گذشت و دارای قدرت درک بالا هستید. یاد گرفته اید که آدم خشک و یک دنده ای نباشید و تعصبات بیجا را کنار گذاشته اید و نسبت به آنها بی توجه هستید. در هرموردی سعی دارید همان چیزی باشید که دیگران می خواهند و همواره در تلاش هستید که دنیا را جای بهتری برای زندگی بسازید.
▪ عدد ۱۱: روشنفکر، فردی هستید که همواره در جستجوی حقیقت است و از قوه درک شهودی خود استفاده می کند. آدمی مثبت اندیش و خوش بین هستید که فقط خوبی ها را در دیگران می بیند، با حقیقت زندگی می کند و نظرات روشنفکرانه خود را با دیگران در میان می گذارد. به خوبی قادر هستید از نیروهای روانی خود بهره بگیرید و به اتکای الهامات درونی خود جلو می روید. فردی دلسوز و مهربان، جسور و بی باک و در عین حال متواضع هستید.
▪ عدد ۲۲: مسلط برنفس، خویشتندار، شما نیروهای عظیم درونی را در خود پیدا کرده اید و آنها را برای انجام کارهای بزرگ و فایده رساندن به دیگران به کار می برید. شما خودتان را هرگز محدود نمی کنید و فقط به نیازهای بشری فکر می کنید و اینکه چگونه می توان از قدرت های خود برای انجام کارهای بزرگ استفاده کرد. شما فردی سازنده و دوراندیش هستید

عدد عمومی(General Number):عدد 1:
در زندگی زناشویی اگر منعطف نباشید شکست خواهید خورد. دارای ویژگی رهبری، مغرور، خودخواه، خودپسند، مسئولیت طلب، نیاز به اطاعت دیگران، بی اعتماد، رقابت طلب و متمرکز، طراح، با شهامت، مستبد، قلدر، مکار، سخاوتمند، پر اراده، مبتکر، افسرده، سلطه جو، پیشرو، دارای احساس سرخوردگی در درون.
 
عدد 2:
اجتماعی و عاطفی، افسونگر و ضعیف، جفتی ایده آل، گرم و پر حرارت، دهن بین، غافل خودپسند، بسیار زود رنج، دلتنگ و افسرده، دمدمی مزاج، راحت طلب، بی ثبات، با ملاحظه، سازگار، با تدبیر، میانجی و آشتی گر، سر به راه، غمخوار.
 
عدد 3:
خوش بین، پر استعداد و پر از عطش آموختن، کمال گرا، بی حساب و کتاب، دلیر، بی بند و بار، بی غل و غش، دارای احساساتی کنترل نشده، وفادار و آرمان گرا، بی مهار در بروز احساسات، دور اندیش و فعال، ظاهر ساز، اجتماعی، بذله گو و سرزنده، آشفته، وقت گذران و باطل، خوش بین و خلاق، نگران و دلواپس، اهل هنر، از خود گذشته و با عرضه، اگر به غرایز کوچک خود توجه نکنید آسیب خواهید دید، علاقه زیاد به مادیات شما در طرف منفی تثبیت خواهد کرد.
 
عدد 4:
پرکار و پرتلاش، وظیفه شناس، افسرده و حسود، وابسته به روش برنامه ریزی، دقیق، تنگ نظر و بد اخلاق، منضبط و سخت گوش، شورشی و نگران کننده، آرام، پایدار و آگاه، کوته بین، رک، بدون قدرت ابتکار، اهمیت بسیار به جزئیات می دهید، احساس وجود خلاء زندگی، اگر از نقش و وضعیت خود راضی باشید زندگی زناشویی موفقی خواهید داشت. عدد 5:
پر جاذبه و همه فن حریف، افسرده،حواس پرت، کمک حال، با هوش، دمدمی و شتابزده، حسود، کنجکاو، زود رنج، پر جنب و جوش، عصبی، گرم مزاج، تیز زیرک، پر تنش، زود خشم، جاه طلب، انرژی جنسی بالا، و تمایل به تعدد روابط، علاقه به مسافرت، ضد برنامه ریزی و نمک نشناس.
 
عدد 6:
پر عرضه و غیرتمند، فضول، جان دوست و ترسو، خلاق و روحی عمیق، سردرگم و نق نقو، نکته سنج، بشر دوست، اسرافکار، اخلاق گرا، بی ثبات، شریف و مبادی آداب، مضطرب، موذی، خانواده دوست، فداکار و قابل اتکاء، خود محور، آرام و استوار، جوانمرد، به دنبال عشق، تنوع طلب. عدد 7:
دوست دارید دیگران را تغییر بدهید. جذاب، سخاوتمند، ارتباطات ضعیف و دمدمی مزاج، غمخوار، مهربان، ناسازگار و مستبد، خردمند و کم حرف، آب زیر کاه، مرموز، مستقل و نکته سنج، مکار فریب کار، اصیل و متفکر و تحلیل گر، مخفی کار و منزوی، به ندرت از طرف دیگران درک می شوید، دارای الهامات روحی زیاد، کمال طلب و نا امید، قدرت شفا بخشی.
 
عدد 8:
بی تفاوتی و سهل انگاری شما را نابود می کند. مهربان، موفق، مخرب و خشن، فداکار و مصمم، افسرده، تنها، پول دوست، بی باک و متمرکز، پر ابهت، شاد، سرزنده و سالم، بسیار منضبط، افراطی و مقتدر، سالم و بلند پرواز، توازن و حس عدالت خواهی، در هر کاری موفق.
 
عدد 9:
انعطاف پذیر، مغموم و منزوی، دلربا، دور اندیش، سازگار، افسرده و دلسرد، نوع دوست، متواضع، افسار گسیخته در احساسات، خوددار، دارای حس همدردی، قدرت آگاهی دادن به دیگران، مبارز و جنگجوی بالفطره