شیرین
شیرین

شیرین

قانون زندگی زیبا - قانون ۱۰-۹۰

این قانون را همیشه در زندگی به یاد داشته باشید.  

با رعایت قانون 90-10

«   سرنوشت زندگی خود را در دست بگیریم » 

 

ده درصد از زندگی ما انسانها شامل اتفاقات ناخواسته‌ای است که برایمان روی می‌دهد. اتفاقاتی که ما در انجام آن‌ها کنترل و دخالتی نداریم. 90 درصد از زندگی ما را چگونگی واکنشمان نسبت به آن اتفاقات تشکیل می‌دهد. ما قادر به کنترل هواپیمایی که دیرتر از موعد مقرر فرود می‌آید نیستیم و نمی‌توانیم جلوی راننده‌ای که در روند  عبور و مرور ماشین‌ها وقفه ایجاد نموده است را، بگیریم.

ما بر روی 10 درصد کنترل و دخالتی نداریم اما کنترل نود درصد بقیه در دست ماست.

کنترل چراغ راهنمایی و رانندگی تحت اختیار شما نیست اما چگونگی واکنشتان نسبت به آن تحت اختیار و کنترل شماست.

از آنجا که رعایت این اصل که به قانون 90-10 معروف است می تواند تأثیر مهمی را در روند زندگی شخصی و کاری افراد به جاگذارد. بنابراین اجازه دهید تا آن را با ذکر یک مثال روشن تر نماییم.

شما به همراه اعضای خانواده‌ی خود مشغول صرف صبحانه هستید . ناگهان آرنج دست دختر کوچکتان به فنجان چای گیر می‌کند و بر روی لباس تمیزی که آن را برای شرکت در یک جلسه‌ی مهم پوشیده‌اید می‌ریزد. اتفاقی که شما در وقوع آن دخالت نداشته‌اید ، اما اتفاقاتی که در پی این اتفاق رخ می‌دهد را چگونگی واکنش شما نسبت به آن تعیین می‌کند . شما با اوقات تلخی و حالت عصبانی دخترتان را شماتت می‌کنید و او شروع به گریه کردن می‌کند . سپس همسر خود را متهم می‌کنید که چرا فنحان چای را لب میز گذاشته است که این اتفاق بیفتد. پس از چند دقیقه مشاجره لفظی با عجله به اتاق خود رفته و پیراهن خود را عوض می‌کنید . هنگام بازگشت متوجه می شوید که دخترتان هنوز در حال گریه است و به این دلیل  که صبحانه‌ی خود را تمام نکرده و آماده رفتن به مدرسه نشده است از سرویس عقب مانده است. از طرفی همسرتان هم باید به سرعت خانه را به قصد رفتن به محل کار خود ترک کند. پس از آن که دخترتان پس از چند دقیقه تأخیر آماده شد او را با عجله سوار بر اتومبیل خود می‌کنید تا سر راه به مدرسه برسانید . از آن جا که دیرتان شده با سرعت زیاد رانندگی می‌کنید و پس از چند مورد مشاجره‌ی لفظی با رانندگان خودروها در طول مسیر و دریافت یک قبض جریمه از دست افسر پلیس به مدرسه می‌رسید. دختر به حالت قهر و بدون خداحافظی وارد مدرسه می‌شود.

بعد از آن که با 20 دقیقه تأخیر به محل کار خود وارد شدید، تازه متوجه می‌شوید که فراموش کرده‌اید کیف دستی خود را که حاوی اسناد مربوط به انجام یک معامله‌ی مهم با مشتری است را به همراه ببرید. روز خود را  با سختی و مرارت آغاز نموده‌اید و هرچه زمان به پیش می‌رود اوضاع بدتر و بدتر می‌شود و آرزو می کنید زمان به سرعت سپری شود و به خانه برگردید. وقتی به خانه بر میگردید تازه متوجه برخورد سرد و قهرآمیز همسر و دخترتان می‌شوید . چرا ؟ .......... به دلیل نوع واکنشی که صبح نشان داده‌اید.

چرا روز بدی را سپری کردید؟

الف آیا چای باعث آن شد؟

ب آیا دخترتان باعث آن شد؟

ج آیا افسر پلیس باعث آن شد ؟

د آیا شما خود باعث آن شدید؟

پاسخ گزینه‌ی ( د ) است. شما بر روی ریخته شدن چای بر روی لباس خود کنترلی نداشتید اما نوع واکنشی که ظرف 5 ثانیه نشان دادید باعث شد تا روز بدی را تجربه کنید.

این سناریو می‌توانست این گونه اتفاق بیفتد.

چای بر روی لباس شما می ریزد. دختر شما شروع به گریه کردن می‌کند . شما به نرمی به او میگویید مشکلی نیست دخترم فقط بهتره برای دفعه‌ی بعد بیشتر مواظب باشی . با برداشتن یک دستمال به طبقه‌ی دوم می‌روید. پس از این که پیراهن خود را عوض کرده و کیف خود را برداشتید به طرف پایین می‌آیید و از پنجره‌ی اتاق دخترتان رامی‌بینید که با تکان دادن دست با شما خداحافظی نموده و سوار بر سرویس مدرسه می‌شود. شما 5 دقیقه زودتر از وقت مقرر به محل کار خود می‌رسید و با سلام گرمی که رئیس شرکت با شما می‌کند و مشاهده‌ی اتومبیل مشتری که تازه به محوطه‌ی پارکینگ وارد می‌شود و به شما این اجازه را می‌دهد که یکبار دیگر اسناد مالی مربوط به تشریفات اداری قرارداد را چک کنید روز خوبی را آغاز خواهید کرد.

اگر در موقع رانندگی راننده‌ای راه را به روی شما بست چه میکنید ؟ آیا تعادل روحی خود را برهم می‌زنید.  فشار خونتان به سرعت بالا می‌رود و شروع به داد وفریاد می‌کنید ؟ چنانچه 5 دقیقه دیرتر به مقصد موردنظر خود برسید چه کسی نگران و دلواپس شما می‌شود؟ چرا اجازه می‌دهید ماشین‌ها رانندگی شما را خراب کنند و نظم روحی شما را بر هم بزنند.

هواپیما دیر آماده‌ی پرواز شده و برنامه‌ی شما را به هم ریخته است . چرا با مأمور سالن انتظار جروبحث می‌کنید. آیا او در این امر نقش و دخالتی داشته است؟ پس بهتر است از فرصت به وجود آمده حداکثر استفاده را ببرید. مشغول مطالعه شوید و یا با یکی از مسافران آشنا شده ، با او سرگرم گفتگو شوید و در صورت امکان شرایط را به یک فرصت مبدل سازید. ناراحتی و برخوردهای عصبی شما شرایط را از آن چه که هست خراب تر میکند.

امروزه میلیون‌ها نفر ازمردم از استرس‌های ناخواسته حاصل از زندگی ماشینی امروز در رنج و عذابند. شناخت قانون 90/10 و به کار بستن آن در زندگی نه تنها افراد را از رنج و مرارت‌ها نجات خواهد داد. بلکه بر راندمان کاری آنها نیز اثر عمیقی به جا گذاشته و باعث می‌شود تا به جای این که شرایط بیرونی چگونگی وضعیت روحی افراد را به آنها دیکته نماید خود به اختیار و اراده‌ی خود سرنوشت زندگیشان را در دست بگیرند.

 

 

منتظر نظرات شما هستم - شیرین

عید امسال

دوستان من سلام

امیدوارم سرشار از انرژی و شادمانی در حال خوندن این مطلب باشید.

در زندگی همه ما لحظاتی بوده و هستند که آنچنان شاد بودیم که آرزو می کردیم این لحظه توی زندگیمون ثبت بشه و هرگز تموم نشه و یا اونقدر ناراحت و ناامید بودیم که فقط خداخدا می کردیم زمان سپری بشه و لطف خداوند در زمان همینه که «میگذره».

فکر کنید الان که پشت مانیتور نشستید و می دونم هزاران فکر دیگه از ذهنتون رد می شه در جای جای این دنیا آدم های دیگه در چه حالی هستند؟ الان که من دارم این متن رو تایپ می کنم یک کودک داره به دنیا میاد- یک نفر داره می میره- یک نفر داره ازدواج می کنه- یه نفر خبر بیکار شدنش بهش رسیده- یک نفر شاد یک نفر عصبانی و ...

خلاصه همه این ها رو گفتم واسه این که امسال شب عید نوروز

1-     اگه غم داری مشکلاتی واست پیش اومده که توی لحظه فعلی از همه چیز دلگیری از خودت و خدای خودت چراهای زیادی می پرسی و گرفتاری ذهن و روحتو پر کرده- تجسم کن که توی همین زمان یک جای دیگه دنیا بدبختی هایی گریبان گیر آدم ها شده ،‌ بدبختی ها بیماری ها و هزاران ناراحتی دیگه که از توان اون افراد بیشترند و تو اگه جای اونها بودی ....

پس خدارو شاکر باش همه چیز رو تو همین لحظه به خداوند (به هر کس و هر چیزی که به عنوان خالق خودت قبول داری) بسپار و خوشحال باش که چیزهایی در زندگیت داری که خیلی ها جز آرزوهاشونه.

2-     اگر خوشحالی و دغدغه خاصی نداری و فقط تو فکری که چی بخری کجا بری چی بپوشی چی واسه پذیرایی تهیه کنی و ...

بیشتر خدارا سپاس بگو و بدون الان آدم هایی هستند که عید ندارند. شاید به خاطر آبروشون با سیلی صورتشونو سرخ می کنن و دارن فکر می کنن که چه جوری به بچه هاشون بگن : «نداریم نمیشه بخریم» - شاید گرفتاری هایی داریند که  حل نمی شه و غم و غصه آجیل و میوة شب عیدشون شده- شاید خیلی از خونه ها جای یه عزیز توشون خالی باشه و اون هایی که در کنار هفت سین با هم عکس می گرفتن و شاد بودند امسال اون عزیز رو کنارشون ندارن و قطره های اشک تیک تیک سال تحویلشونه.

پس بیایید دعاکنیم لحظات خوب طی بشن- به شکرانه همین لحظات هر آنچه که در توان داریم کمک کنیم به کسانی که محتاجند اگه می تونیم گره از کار بقیه باز کنیم- واسه مریض ها دعاکنیم- دغدغه ها رو درک کنیم و سعی کنیم دغدغه مون تلاش  برای شادی آدم های دیگه باشه و خدا بخواهیم که عزیزامون رو تا سال های سال کنارمون نگه داره و شاد بودن عزیزامون رو بتونیم ببینیم که این یکی از بزرگترین شانس های زندگیه.

تا بعد

سنجش فکر مشتری

سنجش افکار مشتریان

بقراط حکیم غذا، سلاح و توجه به نظرات مردم را سه شرط مهم برای بقا و دوام حکومت ها می دانسته واز بین آنها توجه به نظرات مردم را مقدم بر دو عامل دیگر می داند. امروزه از افکار عمومی (public opinion) به عنوان سرمایه‌ی اجتماعی یاد می شود. نظرات و برداشتهای مردم امروزه از چنان اهمیتی برخوردار گردیده است که در بعضی از مراکز دانشگاهی مهم رشته‌ای تحت همین عنوان یعنی، مهندسی افکار عمومی راه‌اندازی شده است. اصولاً مردم تا قانع نشوند ترغیب نمی‌شوند. اقناع مردم زمانی حاصل می‌شود که نظرات و برداشت‌هایشان در مورد خود را به طور منظم پایش نموده و همواره بر طول موج افکار آنها حرکت نماییم.

در دنیای کسب‌وکار نیز یکی از کلیدهایی که به موفقیت شرکت ها و بنگاه‌های اقتصادی در فرآیند برندسازی کمک می‌کند  بررسی نظرات و دیدگاه‌های مشتریان است. مدیران و صاحبان کسب‌وکار باید توجه به افکار عمومی را سرلوحه‌ی مأموریت خود قرار دهند تا از کارزار رقابت موفق و سربلند بیرون آیند.

مشتریان موجود در مورد شما چگونه فکر می‌کنند؟ مشتریان بالقوه شما چطور؟ آیا نظرات و قضاوت‌های آنها در مورد شما دقیق و درست است؟ به عبارت دیگر هویت برند شما (مشخصاتی که معلوم می دارد شما که هستید) تا چه اندازه به تصویر برند شما (این که مردم در موردتان چگونه فکر می‌کنند) نزدیک است؟

در شرایط ایده‌آل هویت برند با تصویر برند به هم شبیه است. اما متأسفانه این وضعیت در عمل به ندرت اتفاق می‌افتد. بسیاری از شرکت‌ها بخش اعظمی از تلاش‌های خود در زمینه‌ی نام و نشان سازی را صرفاً معطوف چگونه جلوه دادن خود نزد افکار عمومی از طریق تبلیغات و سایر ابزارهای ترویجی می‌کنند بدون این که میزان پیشرفت خود را مورد اندازه‌گیری قرار داده و به کارآمدی سیاست‌ها و امکان تغییردادن آنها در مواقع لزوم لحظه‌ای فکر کنند.

برای این که بدانید در ذهن مشتریان خود از چه جایگاهی برخوردارید. نظرات آنها را طبق یک برنامه‌ی منظم مورد بررسی و سنجش قراردهید.

محورهای مورد بررسی در سنجش افکار مشتریان:

1-  با مشتریانی که طی سال گذشته از شما خرید داشته اند تماس بگیرید و از آنها بپرسید چرا برند شما را انتخاب نموده‌اند؟ البته ارزیابی محصول یا خدمت توسط مشتریان همیشه کار آسان و راحتی نیست. بدتر از آن این که مشکل بتوان از آنها پاسخ‌های درست و بدون عیب دریافت کرد. مصاحبه با مشتریان در بیشتر مواقع به پوست کردن پیاز یا خوردن کاهو می ماند. برای این که به قسمت شیرین و خوشمزه تر آن برسیم باید حوصله به خرج داده و  هر یک از لایه‌های آن را به تدریج از آن جدا کنیم. مصاحبه با مشتری مستلزم صرف وقت، بردباری و در پیش گرفتن رفتاری است که مصاحبه شونده احساس کند می‌تواند نظرات خود را به راحتی و با اطمینان خاطر با شما درمیان بگذارد.

2-    از مشتریان بپرسید چه چیزی شما را از رقبایتان متمایز می سازد.

روش مناسب دیگر برای طرح این سؤال آن است که از مشتریان بپرسید موقع فکر کردن به برند شما اولین چیزی که به ذهنشان می رسد چیست؟ همچنین اولین چیزی که موقع فکر کردن به رقیب شما درنظرشان می آید چه چیزی است؟ این کار نیز نیازمند صرف وقت، صبر و خویشتن داری است. ممکن است در حین نظرسنجی پاسخ های آنها شما را به تعجب وادارد. اما بهتر است از قضاوت کردن پرهیز کنید و صرفاً شنونده یا دریافت کننده‌ی نظرات آنها باشید. به خاطر داشته باشید که شما در حال تحقیق و بررسی نظراتی هستید که صحت و سقمشان قطعی نیست اما در هر حال برای شما ارزشمند خواهند بود.

3-  آیا مشتریان شما دائمی هستند؟ به خصوصیات مشترک انواع مشتریانی که به طور مکرر به شما مراجعه می‌کنند دقت نمایید. برای بالابردن میزان وفاداری آنها نسبت به خود با آنها در تماس باشید. امیدوار است علت مراجعه مجدد آنها به شما ادعاها و وعده هایی باشد که شما در تبلیغات خود به آنها اشاره نموده‌اید. اگر این گونه نیست وعده‌ی  برند خود را مورد بازنگری قرار دهید.

4-  آیا علت رشد و توسعه‌ی کسب ‌وکار شما توصیه‌های دهان‌ به‌ دهان مردمی است؟ این مسئله همیشه علامت خوبی در ارزیابی موقعیت هر کسب‌وکاری به شمار خواهدرفت. روابط عمومی و رسانه‌ ارزشمندتر از تبلیغات است. زیرا بدون این که بابت آن پولی پرداخت کنید اعتبار شرکت خود را بالا می‌برید. ارزش آنچه را که دیگران در مورد برند شما می‌گویند از آن چه که شما درمورد خودتان می‌گویید به مراتب بیشتر است.

5-  علت کاهش میزان فروش خود را جویا شوید. با مشتریانی که به جای مراجعه‌ی دوباره به شما گزینه‌های دیگری را برای خریدهای خود انتخاب نموده‌اند تماس برقرار کنید و به علت این تصمیم آنها پی ببرید. اما موقع مذاکره با آنها از  به کار بردن جملاتی که بوی تهدید می دهند خودداری نموده و این احساس را به آنها منتقل کنید که هدف شما از این تماس فروش و یا ترغیب آنها نیست.

6-  وعده‌ی برند یا بیانیه‌ی مأموریت خود را از شعار به عمل درآورید. برند باید بازیگر اصلی تمام مناسبات در تمامی بخش های شرکت باشد. چنانچه تصمیمات شما از مأموریت شما الهام نمی‌گیرد و یا به عبارت دیگر تلاشها و اقدامات جاری شما از اصول و چارچوب‌های مشخص و تعریف شده‌ای تبعیت نمی کنند در جایی از زنجیره‌ی مناسبات اداری و اجرایی شما اختلال وجود دارد.

   هرچه قدر سرمایه‌گذاری خود در زمینه‌ی تحقیقات بازار را بالا ببرید درجه‌ی ماندگاری خود را بالا خواهید برد. پی‌بردن به این که بازار در مورد شما چگونه فکر می‌کند مستلزم میلیون‌ها ریال صرف هزینه نیست بلکه در این راه آنچه بیش از پول واجد اهمیت و ارزش است وقت گذاری و صرف انرژی است.

                                                                         «سربلند و سعادتمند باشید»

                                                                                          (پایان)

طنز شرین ۲

سه متن بامزه


 

یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان ناگهان متوجه می شه که خروجی مورد نظرش رو رد کرده…
به عادت دیرینه ی ایرانی ها، می زنه روی ترمز و با دنده عقب شروع می کنه به برگشتن به عقب!

در همین حال با یه ماشین دیگه تصادف می کنه …
سرت رو درد نیارم، پلیس می آد و اول با راننده ی فرانسوی صحبت می کنه. بعد می آد سراغ ایرانیه و بهش می گه: از شما معذرت می خواییم. ما باید این آقا رو بازداشت کنیم، ایشون اونقدر مسته که فکر می کنه شما تو اتوبان داشتی دنده عقب می رفتی!!!

 


 

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یه موتور گازی ازش جلو زد!خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یه مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار.خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی... آخه کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!

 


 

پیغام گیر تلفن پدربزرگ و مادر بزرگ ها:

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

 

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره 6 را فشار دهید.

اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره 7 را فشار دهید.

اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

اگر  پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید. اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم !!!! 

 

دریافتی ازسایت www.rozanehonline.com

ادامه مطلب ...

برند - مارکتینگ

این روزها کلمه  برند  و برندینگ زیاد باب شده و متاسفانه کسانی ازش حرف می زنند که حتی نمی دونند چیه. 

البته ندانستن اصلاْ عیب نیست اما ندانسته اظهار علم کردن عیبه و به نظر من خیلی زیباتره که بخونیم بدونیم و مطالعه کنیم و بعد سعی کنیم که به همه یاد بدیم. 

با توجه به تجربه ای که در کار فروش و سیستم مدیریت کیفیت و مشتری گرایی داشتم لازم دونستم که به طور مستمر  هرآنچه که مربوط به برند و برندمارکتینگ و کلاْ اصول بازاریابی و فروش می شه براتون بنویسم .  

مطمئنم که از خوندنشون لذت می برید. 

کتابی در سال ۹۰ در همین زمینه در دست چاپ هست که من هم خوشبختانه با ارائه مقالات خارجی و ترجمه اونها و تا حد زیادی نگارش و ویرایشش نقش داشتم. تالیف این کتاب از آقای خلیل جعفرپیشه مدیر روابط عمومی برتر استان است و با اینکه ایشون مجوز دادند که ینده نام کتاب رو قید کنم اما به دلایل امنیتی و سورپرایزی باشه بعداْ  

 

بپردازیم به برند - اصلاْ برند چیست؟

ادامه مطلب ...