شیرین
شیرین

شیرین

بدون شرح

هر روز انسان های جدیدی  متولد شده و  با تکنولوژی های جدید به چرخة

زمان می پیوندند - هر روز به جمعیت و آسایش و راحتی آن اضافه شده و از آرامش و  محبت بی دریغشان به هم ،کاسته می شود. این،‌یعنی  حرکت دنیا به جلو و درجازدن انسان در تفکرات خشک و کلیشه های  تاریخ مصرف گذشته که  نتوانسته  در طول زمان جلای تازه  ای به آنها ببخشد -  دنیا سرعت گرفته  ،  چرا عواطف ما انقدر کند حرکت می کنند؟   : شیرین

سلام و قدردانی برای آنهایی که «من» هستند!

سلام 

می نویسم و هم زمان فکر می کنم به روزهایی که در گذرند و سال هایی که مثل یک چشم برهم زدن عمرمان را با خود می برند.  

و چه غمگین می شود وجود ما وقتی که به از دست داده ها می اندیشیم- چه ترسی وجودمان را می گیرد وقتی به داشته هایمان فکر می کنیم و اینکه تا کی می توانیم لذت ببریم از داشتنشان. 

 

در دهه سوم زندگی گاه دلم می گیرد که چه راه هایی وجود داشتند و من از آنها عبور نکردم و چه چیزها که دستاورد من از دنیا و زندگی می توانست باشد و ... و گاه  به خود می بالم که چه توانمند از راه درست عبور کردم و  .. خدار ا شکر

 

به هرحال تمام این لحظات درست یا غلط در حال سپری شدن هستند!‌ گذران عمر ما و آنچه کردیم مانند صدایی در امواج زمان محو می شود. فقط امروز و این ساعت و این لحظه وجود دارد که در آن هستیم و این نیز ماندنی نیست! 

 

سپاس از همه آنهایی که دوستشان دارم و در گذران عمر مهرشان قلب مرا نوازش داد- سپاس از پدرم به خاطر آنهمه بزرگواری - عشق  و انسانیتی که اگر ذره ای از آن را در وجودم نهاده باشد همین افتخار تمام عمر من است- سپاس از مادرم به خاطر آنهمه گذشت -  صداقت و   محبت بی دریغش که نماد معصومیت و زنیت است در تمام طول زندگی ام!  

سپاس از همسرم نه به قدر این چند صباحی که با هم زیسته ایم و نه به اندازه آنچه برایم انجام داده که به اندازه امید من در زندگی مشترک با او و به خاطر آنچه بود و هست که برایم عزیز و گرانقدر است همین که نفس های خسته اش گرمای خانه مان است و دستان با غیرتش قدرتمندترین اراده را در این دنیای سخت در خود جای داده است. 

سپاس از همه - همه آن هایی که نمی دانم کدامین سلام آخرین سلام ما خواهدبود و فضای این احساس عمیق تا کی زنده خواهدماند!

روابط بین انسان ها - عر وس داماد فامیل دوست و غیره

در عناوین طنز که دیروز گذاشته بودم نظراتی از دوستان دیدم که لازم دونستم این مطلب را بنویسم. 

 

اولا که من دوست دارم مطالبی که اینجا می خونید فقط به عنوان خواندنی ها بخونید نه چیزی غیر این ! خوب هاش رو استفاده کنید بدهاش رو از ذهنوتون بریزید دور   و با خنده هاش بخندید. 

و اما در مورد برخی گله مندی ها - چه خانواده شوهر چه خانواده زن -  چه بقیه افراد : 

 

یه زمان هایی بود که خانم ها چادر گلگلی به سر با یه ظرف تخمه گل آفتاب می امدند دم در خونه و با خانم های همسایه راجع به این و اون حرف می زدند و تخمه می شکستند!  اما الان با ابروهای تتو شده دماغ عمل کرده موهای مش کرده و پلاتینه و با تلفن های همراه آخرین مدل و پشت ماشین های شاسی بلند به این کار ادامه می دهند. ولی هنوز هم اسم این حرف ها حرف های «خاله زنک» است.  

 

متآسفانه در گذشته هم ایرانی ها این عادت رو داشتند که وقتی از کسی دلگیر می شدند و به خاطر حیا و حرمتی که در بین بود نمی تونستند این حرف های رو به خود فرد بگویند برای دیگران حکایت می کردند و  ... 

 

در جامعه امروز که در هر لحظه اش اتفاقات عظیم در حال رخ دادنه و برای ۱۰۰ سال آینده هم داره برنامه ریزی می شه دیگه جایی برای این طور اتلاف وقت وجود نداره و نباید از این مسئله هم گذشت که اگرچه شاید حرف و نقل ها کمتر شده و بحث های فامیلی و دوستی کوتاه تر اما محبت ها هم کمرنگ تر شده و بهتره بگم از بین رفته. 

 

درسته دیگه خاله جان ها راجع به زیر ابرو برداشتن بچه خواهرشون دخالتی ندارند اما دیگه موقع جهاز چینی دست به دست هم داده نمی شه و مامان تنها می مونه و یه عالمه کار و غصه-  درسته دیگه مادرشوهر و عروس جدای از هم زندگی می کنند و عروس  سعی می کنه خودش مستقل زندگی کنه و دخالت های مادر شوهر ها کم شده اما دیگه مادر شوهر از عروسش نمی پرسه که خوشت هست یا نه؟ پسرم ایرادی داره یا نه؟ اصلا مرده ای یا زنده؟ همه چیز مصنوعی شده. 

 به هر حال حرف اینه که جامعه الان با این تعداد جمعیت محبت های تک تک اعضای فامیل رو نمی طلبه - با وجود این همه امکانات فاصله های بین افراد زیاد شده و فقط در صورتی پیوندهای قلبی محبت و رفت و آمدها دوام پیدا می کنند که دو طرفه باشند.  

اگر بزرگ فامیل حرکتی بکنه که یکی از دستش دلخور بشه نمی شه انتظار گذشت داشت و کوتاه اومدن همه چیز شده تلافی و بهتره بگم همه چیز شده قانون ۱=۱ این نیست که یک نفر همش کوتاه بیاد -  

  

حتی پدر ها و مادرها هم تا سن ۱۸ سال در خارج از کشور و تا پایان دانشگاه در ایران بچه ها رو تحت پوشش دارند. همه دارند برای خودشون زندگی می کنند و دیگه کسی برای حل اختلافات فامیلی وقت نداره . برای حل یک دلخوری یا کدورت دیگه کسی آرامش خودش رو برهم نمی زنه. 

 

امروز شده:   سلام عزیزم - خوبی؟ خوشحالم تو فیس بوک پیدات کردم . و همین . واقعا همین. 

 

نه تنها دیگه برادرها و خواهرهای بزرگ احترامشون حفظ نمی شه با اسم کوچیک  و با القاب سبک صدا زده می شن بلکه کوچک تر ها هم اهمیتشون فقط تا وقتیه که خوب باشند و بی دردسر. 

 

کلا سیستم داره عوض می شه. و شما انقدر که دوستتون رو می بینید دایی و عمو پسر خاله و غیره رو نمی بینید.  

 

انقدر که باید روی همسرتون و بچه تون سرمایه گذاری کنید وقتی برای اینکه به حرف نابجای یکی از اعضای خانواده شوهر فکر کنید ندارید. اگر حتی بخواهید که دل همه رو به دست بیارید باز هم مورد بی مهری قرار می گیرید و این به خاطر مشغله ها درگیری های فکر ی و از همه مهمتر منش و فرهنگ افراده و این فقط برمی گرده به اینکه چه قدر برای افراد عزیز هستید 

 

شاید بسیاری از ناکامی های عاطفی به خاطر اینه که «من» می خوام جواب محبت هامو بگیرم و وقتی نمی گیرم ...... 

این اشتباهه!  

من محبت می کنم برای دوام یک رابطه - اگر جواب گرفتم محبت من ادامه پیدا می کنه و حتی بیشتر هم می شه-  

اگر جواب نگرفتم و باز هم به اجبار خواستم رابطه رو یه جوری حفظ کنم مجبورم که ادامه بدهم اما این بار کمی متفاوت - محبت کمتر انرژی و صرف وقت و فکر کمتر  - بیشتر خودم مهم هستم 

 و این تعادل همیشه بوده و هست. 

هیچ کس تا بینهایت از خودش نمی تونه بگذره چون بینهایت خداست. همه ما فانی هستیم و انسانی که نیازمند و وابسته است حتی برای نفس کشیدن. 

 

جایی که اکسیژن کم باشه نمی شه نفس کشید اون وقت جایی محبت وجود نداشته باشه می شه دوست داشت؟؟؟؟؟؟؟ 

شما تا زمانی حاضرید  وقت- انرژی- و پول صرف کسی کنید و کلا از خودتون مایه بگذارید که اون هم برای شما همین قدر مایه بگذاره.  

 

زمانی که شما هیچ پیش زمینه ای از کسی در ذهنتون ندارید اون رو کاملا مثبت و ۱۰۰ ٪ خوب می شناسید به دلیل مثبت اندیشی و حس خوبی که می خواهید در خودتون نسبت به افراد داشته باشید سعی می کنید با محبت و انرژی خوب با اون فرد رابطه برقرار کنید اما هر بار انرژی منفی و هر رفتاری که شما را متاثر می کنه حداقل یک امتیاز از اون فرد در ذهن شما کم می کنه و این باعث می شه که حتی اگه شما درصدد تلافی بر نیایید و بخواهید به دوستی تان ادامه بدهید مانند سابق نباشید.  مثل اینه که کسی جلوی صورتش یک توری گذاشته باشه هرچه قدر شما تلاش کنید نمی تونید اون رو واضح ببینید . پس ما ناخداگاه نسبت به انرژی منفی که از افراد دریافت می کنیم حس خوبی که بهشون داریم تحت تاثیر قرار می گیره و اگه محبتمون مثل سابق باشه به هرحال رنگ و بوی دیگری می گیره که هم خودمون می فهمیم و هم رابطه اون رنگ رو پیدا می کنه.

 

به قول یک دوست زندگی مثل پینگ پنگه : تا کی می تونی تک نفره بازی کنی و هرچی توپ می زنی طرف مقابل پاسخ نده یا اووت بزنه. آدم خسته می شه - هم بازیتو عوض کن. 

 

به نظر من احترام و یک احوال پرسی می مونه برای کسانی که کمتر در زندگی روزمره اشون درگیر هستی و حس خوبی بهت نمی دهند و محبت بی دریغ می مونه برای کسانی که اگه دلت گرفت به حرفات گوش می دهند و آرومت می کنند- شادمانی تو شادمانی اون هاست و غم تو غم اونها. اونها رو واسه خودت نگه دار- دغدغه تو محبت به اونها باشه ! نه تلافی بی معرفتی دیگران!

 

پس  اگه دو طرف یک رابطه همیشه به دوام محبت ها  فکر کنند  رابطه خودش درست میشه و کدورت ها رفع!   

به امید تعالی روزافزون

 

امیدوارم همیشه همه شاد باشید و عزیزانتون در کنارتون    

 

 

در حکایت حسودان

 در حکایت حسودان و منکران - گنجور نظامی گنجوی 

 

خلاصه ای از شعر نظامی:

 

افکندن صید کار شیر است

روبه ز شکار شیر سیر است 

 

دریای محیط را که پاکست

از چرک دهان سگ چه باکست 

 

هرچند ز چشم زرد گوشان

سرخست رخم ز خون جوشان 

 

چون بحر کنم کناره‌شوئی

اما نه ز روی تلخ‌روئی 

 

چون آینه گر نه آهنینم

با سنگ دلان چرا نشینم 

 

دزد در من به جای مزدست

بد گویدم ارچه بانگ دزدست

 

دزدان چو به کوی دزد جویند

در کوی دوند و دزد گویند 

 

 

بیند هنر و هنر نداند

بد می‌کند اینقدر نداند

 

 

دریای در است و کان گنجم

از نقب زنان چگونه رنجم 

 

 

هم فارغم از کشیدن رنج

هم ایمنم از بریدن گنج

 

 

اینست که گنج نیست بی‌مار

هرجا که رطب بود خار

 

هر ناموری که او جهانداشت

بدنام کنی ز همرهان داشت

 

 

زآنجا که نه من حریف خویم

در حق سگی بدی نگویم

 

دانم که غضب نهفته بهتر

وین گفته که شد نگفته بهتر

 

لیکن به حساب کاردانی

بی‌غیرتی است بی‌زبانی

 

آن کس که ز شهر آشنائیست

داند که متاع ما کجائیست  

 

آزار کشی کن و میازار

کازرده تو به که خلق بازار

 

 http://ganjoor.net/nezami/5ganj/leyli-majnoon/sh8/

حس حالا

چه دردی است در میان جمع  بودن           ولی در  گوشه ای  تنها   نشستن

 

برای   دیگران    چون    کوه    بودن            ولی در چشم خود  آرام  شکستن

 

برای    هرلبی    شعری     سرودن            ولی  لبهای  خود   همواره  بستن

 

چه دردی است در میان  جمع بودن            ولی در  گوشه ای   تنها   نشستن

 

به  رسم  دوستی دستی   فشردن            ولی  با هر سخن  قلبی  شکستن

 

به نزد عاشقان چون سنگ خاموش            ولی  در بتن  خود  غوغا   نشستن

 

به  غربت  دوستان  بر خاک  سپردن            ولی  در   دل   امید   خانه   بستن

 

به  من  هردم  نوای   دل   زند  بانگ          چه خوش باشدازاین غمخانه رستن

  

چه دردی است در میان جمع  بودن           ولی در  گوشه ای  تنها   نشستن

 

برای   دیگران    چون    کوه     بودن            ولی در چشم خود  آرام  شکستن