شیرین
شیرین

شیرین

عیدی من به شما

 

تنها با چشم دل است که می توان به درستی دید

 زیرا همیشه آن چیز که اصل است

 با چشم نادیدنی است

 

================

در تراس نشسته بودم ..گذشته ام را مرور می کردم و

 افرادی که در زندگی ام وجود دارند ..

و خیلی چیز ها برایم روشن شد

به آرامش عجیب دست یافتم آرامشی اعجاب انگیز

============================

نا امیدی .نکوهش و پیش داوری و ترس و شرمندگی را رها کردم

..از لابلای چرخه بی پایان کنجکاوی

 در باره ی این که دیگران درباره ی من چه فکر می کنند..

 

و چرا احساس من را درک نمی کردند ..

 

و برای این که چگونه می توانم خود واقعی ام را نشان بدهم

 ..راهی پیدا کردم راهی برای آزاد بودن از نگرانی هایم

===========================

 

لازم نبود انسانی دگر شوم

کافی بود پی ببرم که باید همان که هستم باشم

..و ..همان گونه بمانم

و بگذارم دیگران هم همان گونه که هستند باشند ..

 

افلاطون گفته روح دایره است

من دایره های روحم را کشف کردم

5 دایره دور روحم کشیدم

 

و خودم را مرکز این دایره ها قرار دادم

مگر نمی خواستم خودم را کشف کنم؟؟؟

پس مرکز آن دایره ها خودم بودم

 

=========================

 

در دایره اول نام افردی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من میدهند

 

و در دایره  پنجم  که دورترین دایره به مرکز بود

نام کسانی که

 از دنیای من فاصله دارند و بیش ترین کشمکش را با آن ها دارم

 

========================

همه ی ما دلمون می خواد

که احساسی خوب در مورد خودمون داشته باشیم

 و گاهی اوقات نداریم

گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان به تاثیری که دیگران روی

 ما می گذارند بستگی دارد

اونا یی که در دایره آخر هستند سعی می کنند

 

اعتماد به نفس ما رو از بین ببرن

=========================

نمی توانی کسی رو مجبور کنی که دوستت داشته باشد

گاهی حضور در کنار افراد نا مناسب باعث می شود

 حتی در مقایسه با تنهایی خودت بیشتر احساس تنهایی کنی

در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول

ممکن است باعث  شود راهت را گم کنی

 یا شاید باعث شود وجودت که تو را  ((تو )) می کند از دست بدهی

 

======================

گاه سال ها طول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی

به همین دلیل بسیار مهم است

 

 افرادی را در اطراف خودت داشته باشی که دوستت بدارند

 حتی گاهی بیش تر از آن چه که

 

 خودت میتوانی خودت را دوست داشته باشی

=========================

در مواجه با افراد از خودت بپرس

این فرد چه حسی در من ایجاد می کند ..

در کنار او می توانم خودم باشم؟

بااو می توانم رو راست باشم؟

میتوانم به او هر چه می خواهم بگویم؟

در کنار او احساس راحتی می کنم؟

وقتی او وارد اتاق می شود چه حسی به من دست می دهد؟

و وقتی می رود چه حالی می شوم ؟

وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او رو راستم؟

آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا این که به خودم ببالم؟

==========================

 

فلسفه وجود اون 5 دایره ای که گفتم شناخت است ..نه پیش داوری

پس با خودت رو راست باش

با افرادی که در نظر تو بد خلق اند مدارا کن

خودت را مقید نکن که چون به صرف این که با کسی در سر کار هر

 روز اوقاتی را می گذرانی

 

 باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی

========================= 

در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنها اعتماد داری .

حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی

ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود

از خودت بپرس

در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم

آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند

با این افراد قدرتمندی .......

ارزش ها ی مشترک با آنها داری .

 

دوستانی خارق العاده

 

دایره دوم جای کسانی هست که به رشد معنوی تو کمک می کنند

مربیان ..آموزگاران

 

و شاید هم افرادی که برای تنها وقت گذرانی خوبند .

بیرون رفتن و خندیدن

چیزی به تو اضافه نمی کنند .

.ولی در عین حال هم باعث نمی شوند

که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی

دایره سوم همکارانت و اقوامت  هستند

و شاید هم آدمهای خنثی کسانی که نقش بسیار کوچکی

 در چند ساعت از زندگی تو ایفا می کنند

و تاثیر آن ها نیز تنها همان چند ساعتی هست که با آنها هستی

 

هیچ زمانی در غیر ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمیکنی

به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوند

افراد این دایره در محدوده کار و وظایف شان  با تو هستند و لاغیر

 

 

دایره چهارم  سر آغاز عزم راسخ توست

آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند

افراد این جا لزوما با خود واقعی تو مرتبط نیستد

حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که دو را دور با آن در ارتباطی

افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ات مهم هستند ..

 

در کنار آنها نمی توانی راحت باشی

و وقتی آن ها را می بینی آشفته و پریشان می شوی

 

دایره آخر جای دورترین افراد است

جای آدم هایی است که به تو لطمه زده اند ..تحقیرت کرده اند

کسانی که هیشه به تو انرژی منفی می دهند و

 احساسات زجر آوری را با آنها تجربه میکنی .

خوب اکنون که جایگاه هر کس را تعیین کردی

اجازه نده کسانی که در دایره های آخر جای دارند

 مستقیما روح و روان تو را هدف قرار دهند

نگذار کسی اولویت زندگی تو باشه  

وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی اونی...

 

یک رابطه بهترین حالتش وقتیه دو طرف در تعادل باشن.

 

 هیچوقت شخصیت خودت رو برای کسی تشریح نکن

 

چون کسی که تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره،

و کسی که ازت بدش بیاد باور نمی کنه.

 

وقتی دائم میگی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشی.  

وقتی دائم میگی وقت ندارم،

هیچوقت زمان پیدا نمی کنی.

 

وقتی دائم میگی فردا انجامش میدی،

اونوقت فردای تو هیچ وقت نمیاد.

 

وقتی صبح از خواب بیدار میشیم، ما دوتا انتخاب داریم.

برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،

 یا بیدار شیم و رویاهامون رو دنبال کنیم.  

انتخاب  با خودته...

 

ما کسایی که به فکرمون هستن رو  نگران می کنیم... به گریه می اندازیم.

و گریه می کنیم برای کسایی که حتی لحظه ای به فکر ما  نیستن.

این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره.

اگه این رو بفهمی،

 

 

هیچوقت برای تغییر دیر نیست

 

پیشاپیش سال نو بر شما مبارک

www.rozaneh@yahoogroups.com

 

 

 

 

 

عید امسال

دوستان من سلام

امیدوارم سرشار از انرژی و شادمانی در حال خوندن این مطلب باشید.

در زندگی همه ما لحظاتی بوده و هستند که آنچنان شاد بودیم که آرزو می کردیم این لحظه توی زندگیمون ثبت بشه و هرگز تموم نشه و یا اونقدر ناراحت و ناامید بودیم که فقط خداخدا می کردیم زمان سپری بشه و لطف خداوند در زمان همینه که «میگذره».

فکر کنید الان که پشت مانیتور نشستید و می دونم هزاران فکر دیگه از ذهنتون رد می شه در جای جای این دنیا آدم های دیگه در چه حالی هستند؟ الان که من دارم این متن رو تایپ می کنم یک کودک داره به دنیا میاد- یک نفر داره می میره- یک نفر داره ازدواج می کنه- یه نفر خبر بیکار شدنش بهش رسیده- یک نفر شاد یک نفر عصبانی و ...

خلاصه همه این ها رو گفتم واسه این که امسال شب عید نوروز

1-     اگه غم داری مشکلاتی واست پیش اومده که توی لحظه فعلی از همه چیز دلگیری از خودت و خدای خودت چراهای زیادی می پرسی و گرفتاری ذهن و روحتو پر کرده- تجسم کن که توی همین زمان یک جای دیگه دنیا بدبختی هایی گریبان گیر آدم ها شده ،‌ بدبختی ها بیماری ها و هزاران ناراحتی دیگه که از توان اون افراد بیشترند و تو اگه جای اونها بودی ....

پس خدارو شاکر باش همه چیز رو تو همین لحظه به خداوند (به هر کس و هر چیزی که به عنوان خالق خودت قبول داری) بسپار و خوشحال باش که چیزهایی در زندگیت داری که خیلی ها جز آرزوهاشونه.

2-     اگر خوشحالی و دغدغه خاصی نداری و فقط تو فکری که چی بخری کجا بری چی بپوشی چی واسه پذیرایی تهیه کنی و ...

بیشتر خدارا سپاس بگو و بدون الان آدم هایی هستند که عید ندارند. شاید به خاطر آبروشون با سیلی صورتشونو سرخ می کنن و دارن فکر می کنن که چه جوری به بچه هاشون بگن : «نداریم نمیشه بخریم» - شاید گرفتاری هایی داریند که  حل نمی شه و غم و غصه آجیل و میوة شب عیدشون شده- شاید خیلی از خونه ها جای یه عزیز توشون خالی باشه و اون هایی که در کنار هفت سین با هم عکس می گرفتن و شاد بودند امسال اون عزیز رو کنارشون ندارن و قطره های اشک تیک تیک سال تحویلشونه.

پس بیایید دعاکنیم لحظات خوب طی بشن- به شکرانه همین لحظات هر آنچه که در توان داریم کمک کنیم به کسانی که محتاجند اگه می تونیم گره از کار بقیه باز کنیم- واسه مریض ها دعاکنیم- دغدغه ها رو درک کنیم و سعی کنیم دغدغه مون تلاش  برای شادی آدم های دیگه باشه و خدا بخواهیم که عزیزامون رو تا سال های سال کنارمون نگه داره و شاد بودن عزیزامون رو بتونیم ببینیم که این یکی از بزرگترین شانس های زندگیه.

تا بعد

آداب میزبانی

امروز به یک سری رفتارها و گفتارها فکر می کردم و سعی کردم اون رو در قالب یک آموزه که در ذهن ها ماندگار باشه بیارم. 

تو برنامه   ؛ بفرمایید شام ؛ یک نکته ای دیدم که دقیقاْ ‌اون رو تجربه کردم و بهش رسیدم. 

دیدی بعضی وقتا یه جا میری مهمانی و ازتون پذیرایی می شه ولی حس می کنید کسی که داره بهتون تعارف می کنه یا پذیرایی می کنه چه قدر با اکراه این کارو انجام میده؟؟؟؟؟؟؟ 

چه احساسی دارید؟ 

واقعاْ‌ وقتی کسی کاری براتون انجام می ده و با حالتی شبیه به منت آیا اون کار یا محبت به دلتون می شینه؟ مطمئناْ‌نه . 

 حالا فکر کن جایی بری و کسی ازت پذیرایی می کنه با کلماتی مانند: ایش- چه قدر خسته شدیم ها- چه قدر باید کار کنیم و از این قبیل کلمات جلوت کارد و بشقاب بگذاره یا میوه تعارف کنه یا میز ناهار یا شام رو بچینه... 

 البته شاید خود میزبان توجهی نکنه یا جور دیگه قضیه رو ببینه اما به نظر من این که تو بعضی خونه ها آدم اشتهاش باز می شه و دوست داره بیشتر به اونجا بره یکی از دلایلش همینه. 

زمانی که من مجرد بودم خیلی وقت ها مهمان هایی داشتیم که  من اون شب حوصله دیدنشون رو نداشتم و شاید غریبه هم نبودن اما خوب من خسته بودم (البته اینم بگم که هیچ وقت نشده بود که دوست نداشته باشم پذیرایی کنم - من مهمونم از هر سنی و هر کس که باشه افت کلاس نمی دونم که جلوش خم و راست بشم) خلاصه اون موقع ها به خاطر کمک به مامان پذیرایی های اولیه با من بود و یادمه مامانم همیشه می گفت : 

۱- سعی کن از بزرگ به کوچک تعارف رو شروع کنی اما هیچ وقت یه نفر رو رد نکن و سراغ بعدی بری حتی اگه کوچولو بود. 

۲- اول جلوی غریبه ها بگیر بعد اعضای خانواده حتی اگه مهمون ۵ سالش بود . (که این اصلاْ تو خانه های قدیمی رسم نیست : اول بابا بعد مامان بعد داداش و خواهر بزرگ بعد خاله عمو دایی عمه بعد خواهر و برادر تو خونه ای (که یه وقت ناراحت نشن) بعد هم اگه شد مهمون بیچاره... 

۳- اگه مهمونت قدیمی بود و با فرهنگ سنتی : اول جلوی آقا بگیر و اگر امروزی بود و روشنفکر اول جلوی خانم lady is first- این هم زیاد با خونه های سنتی سازگار نیست - به خصوص اگر میزبان خانم باشد.

4- این قانون واسم از همه مهم تر بود و به بقیة قوانین ارجحه : اول اونی که غریبه تره -  مثلاً‌ اول شوهر عمه بعد عمه- اول شوهر خاله بعد خاله- اول زن دایی بعد دایی- اول زن عمو بعد عمو و ....  

تو بعضی خونه ها به مهمونی که میری صد رقم غذا جلوت میذارن - شیش بار می گن بفرمایید اما خوبه یه تعارف کوچک باشه و به دل باشه.

پس چه خوبه که اگه کسی به منزل ما میاد حتی اگه اون روز حوصله نداریم خسته ایم یا اصلاْ‌ میزبان کس دیگری است و ما فقط همکاری می کنیم یا حتی از مهمونه خوشمون نمیاد : بدون قرقر کردن - با روی باز - و با رضایت تعارف کنیم و اگه واقعاْ‌ خسته ایم بنشینیم و بدون تعارف به مهمانمان بگیم : 

ما با شما تعارف نداریم خودتون از خودتون پذیرایی کنید.  

به همین سادگی و بسیار زیباتر از قبل.