شیرین
شیرین

شیرین

با عشق زندگی کن!

  درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟

از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و...

حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

مدیریت استراتژی!

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:

 امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم  !!!!!

     وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.

حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید

از بستگان خدا!

شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.

پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه  سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.

در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.

خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.

- آهای، آقا پسر!

پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک  با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:

- شما خدا هستید؟

- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!

- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!

طنز۵

روزی مردی به سفر می رود و به محض ورود به اتاق هتل متوجه می شود که آن هتل مجهز به کامپیوتر است.تصمیم می گیرد به همسرش  ایمیلبزند. نامه را می نویسد اما در تایپ آدرس اشتباه می شود و بدون اینکه متوجه شود نامه را می فرستد. در این ضمن در گوشه ای دیگر از این دنیای خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه برگشته بود، با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشد به سراغ کامپیوتر می رود تا ایمیل های خود را چک کند. اما پس از خواندن اولین نامه غش می کند و بر زمین می افتد. پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش می رود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده: همسر عزیزم

موضوع: من رسیدم

می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی. راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می آید می تونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم. همه چیز برای ورود تو براهه. فردا می بینمت. امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه. ...

                                                                                   همسرت 

 با سپاس از 

http://ravan12.blogfa.com/post-107.aspx

مشاجره همسران

راه هایی برای جلوگیری از بحث های زن و شوهری


گاهی اوقات که درگیر مشاجره می شوید، مشاجره هر لحظه شدیدتر شده و در شما احساس ناراحتی اوج می گیرد، به طوری که فراموش می کنید جر و بحث بر سر چه مسئله ای آغاز شده، فقط احساس می کنید از دست همسرتان ناراحت و عصبانی هستید و هر چه بحث داغ تر می شود بیشتر دوست دارید در مبارزه پیروز شوید و در آن حال ممکن است حرف هایی بزنید یا کارهایی انجام بدهید که بعد موجب پشیمانی شود. رعایت نکات زیر برای بهبودی ارتباط بین زوج های جوانمناسب است.


وضعیت را به سرعت تغییر بدهید


دو نفر، اگر چه به همدیگر علاقه نیز داشته باشند، ممکن است به مسایل به شیوه های متفاوتی نگاه کنند و همین امر موجب شود در عقایدشان دچار اختلاف یا گرفتار مشاجرات بی پایان شوند. وقتی این حالت پیش آمد و مشاجره به درازا کشید یکی از دو نفر باید پس از یکی دو دقیق، حالت دیگری را تغییر دهد. مثلاً به سوی شخص مقابل برود و کاری انجام دهد که طرف را به خنده بیاندازد.این مؤثرترین روش تغییر احساس خواهد بود اگر هر بار هنگام شروع جر و بحث الگوی اصلی مخدوش شود، این امر به تدریج رواج می یابد و زن و مرد، دیگر بر سر موضوعات ساده به مشاجره نمی پردازند.


بردبار باشید


نسبت به همسرتان بردبار باشید. رفتار شما در طول روز نه تنها بر محیط خانه بلکه بر رفتار همسرتان نیز اثر خواهد گذاشت. سعی کنید منابع عشق را در وجود خود به کار بگیرید تا همسرتان دچار تنش و اضطراب نشود. همیشه با بهره گیری از فکر صحیح خشم و غضب خود را فرو بنشانید و از همدیگر حمایت کنید. وقتی همسرتان عصبانی است شک نداشته باشید یا خسته است یا مشکلی دارد و شما باید با آگاهی از نیاز های او، فکر و ذهن اش را برای مدت کوتاهی از آشفتگی هایی که دارد، دور کنید.


به همدیگر توهین نکنید


وقتی با همسرتان مشاجره می کنید اجازه ندهید مشاجره با عصبانیت شدید خاتمه یابد، زیرا در غیر این صورت برای همیشه بحث کردن با همسرتان را به عصبانیت مرتبط ساخته و همچنین شرایطی مهیا کرده اید تا در آینده هر بحث کوچکی به مشاجره ای بزرگ تبدیل شود. بهترین راه این است که حرف های خود را قاطع، منطقی و کوتاه بزنید و بعد به بحث خاتمه بدهید.


هنگام عصبانیت بحث نکنید


هر گاه احساس عصبانیت شدید، یا ناراحتی می کنید، هر چه در اطرافتان رخ بدهد با ذهن شما مرتبط می شود. به همین دلیل بهتر است در چنان شرایطی از ملاقات همسرتان و صحبت کردن با او خودداری کنید زیرا ممکن است بحث به مشاجره بکشد.


مشکلات را با خونسردی مطرح کنید


برای بیان مشکلات خود از یک فرصت مناسب استفاده کنید. پیش از مطرح کردن هر مشکل با همسرتان درباره آن بیندیشید و به آن جنبه ای منطقی بدهید، زیرا اگر در حال عصبی مشکل را با او در میان بگذارید، عواطف وی را جریحه دار می سازید و آنگاه ممکن است کلماتی به زبان بیاورید، که نباید می گفتید.


با سپاس از  : 

 

کارولین سحاکیان


منبع: مجله خانواده 

 

 

 http://liaghat72.parsiblog.com/  محمد لیاقت